پژوهش

تحقیق و بررسی کلام مولا و ارتباط آن با قرآن

پژوهش

تحقیق و بررسی کلام مولا و ارتباط آن با قرآن

۰۹۸۸

بنا به نقل ابن ابى الحدید : ابراهیم ثقفى در کتاب « الغارات » چنین میگوید :

 

« غارتگرى ضحاک بن قیس پس از داستان حکمین ( ابو موسى اشعرى و عمرو بن عاص ) و پیش از جنگ نهروان بوده است . حادثه غارتگرى ضحاک چنین بوده است : هنگامیکه معاویه از آماده شدن امیر المؤمنین براى نبرد با او آگاه شد ، بوحشت افتاده و از دمشق بیرون آمده و به همه نواحى شام اشخاصى فرستاد که بمردم اطلاع بدهند که على بن ابیطالب ( ع ) بسوى آنها حرکت کرده است و بر همه مردم یک نسخه نامه نوشت که براى آنان خوانده شد . این نامه چنین بود :

 

« پس از حمد و ثناى خداوندى ، ما و على بن ابیطالب قراردادى نوشتیم و شرطهائى را در آن ذکر کردیم و دو مرد را بر ما و بر او حکم قراردادیم که مطابق قرآن حکم کنند و از آن تجاوز ننمایند و عهد و پیمان خداوندى را براى کسى قراردادیم که تعهد را بشکند و حکم را اجراء ننماید .

 

حکمى که طرفدار من بود و من او را حکم قرارداده بودم ، زمامدارى مرا تثبیت کرد و حکمى که طرفدار على ( ع ) بود ، وى را از زمامدارى خلع نمود [ 188 ] و اکنون على بن ابیطالب ( ع ) از روى ستمکارى رو به شما آورده است ( و هرکس که پیمان بشکند ، بضرر خود شکسته است ) با بهترین وسائل براى جنگ آماده شوید و ابزار جنگ را مهیا کنید و بهر شکلى که بتوانید سبک و سنگین رو به من آورید ، خدا ما را و شما را به اعمال نیکو موفق بسازد .

 

پس از این دعوت ، مردم از همه آبادیها و نواحى در نزد معاویه جمع شدند و آماده حرکت به صفین گشتند ، معاویه با آنان به مشورت پرداخت و گفت :

 

على بن ابیطالب از کوفه بیرون آمده و از نخیله عبور کرده است . حبیب بن مسلمة گفت : نظر من اینست که از شام حرکت کرده و به همان منزلى که بودیم برویم .

 

زیرا آن منزلى است مبارک و خدا ما را در آن منزل بهره مند ساخت و براى ما از دشمن انصاف گرفت . عمرو بن العاص گفت : رأى من اینست که با سپاهیان حرکت نموده و سپاه را در زمین جزیره که تحت سلطه آنها است وارد کنى ، این کار براى لشکریانت نیروبخش و دشمن را که با تو میجنگد تضعیف مینماید . معاویه گفت : سوگند بخدا ، من میدانم که مطلب همانست که تو میگوئى ، ولى مردم از این دستور من اطاعت نخواهند کرد . عمرو عاص گفت : جزیره زمین ملایم است معاویه گفت : کوشش مردم در اینست که بهمان منزلشان برسند که در آنجا بودند ( صفین ) معاویه و یارانش در بیرون دمشق دو روز و سه روز براى مشورت توقف نمودند ، تا جاسوسان معاویه برگشتند و گفتند : در میان یاران على ( ع ) اختلاف افتاده و گروهى که مسئله حکمیت را مردود دانسته اند ، از یاران على ( ع ) جدا شده اند و اکنون او از شما منصرف گشته و به کار آن مخالفین پرداخته است . مردم پیرامون معاویه از خوشحالى تکبیر گفتند ، معاویه در همان آمادگى ، منتظر سرنوشت على ( ع ) و یارانش بود و اینکه آیا وى بسوى معاویه حرکت خواهد کرد یا نه . دیرى نگذشته بود ، خبر آمد که على ( ع ) خوارج را کشت و پس از شکست آنها ، تصمیم گرفته است که حرکت کند ولى مردم از او مهلت خواسته اند ، معاویه و مردم پیرامونش [ 189 ] باین خبر خوشحال گشتند . ابن ابى سیف از عبد الرحمان بن مسعده فزارى نقل مى کند که نامه اى از عمارة بن عقبه که در کوفه اقامت داشت به معاویه رسید و ما در آنحال در آماده باش جنگى با معاویه بودیم و میترسیدیم که على ( ع ) از غائله خوارج فارغ شود و سپس به طرف ما حرکت کند و با خود میگفتیم : اگر على ( ع ) بطرف ما حرکت کند ، بهترین جائى که میتوانیم با او رویاروى شویم ، همانجا است که سال گذشته بودیم . در نامه عمارة بن عقبه چنین آمده بود : قاریان و مقدس [ مأبان ] یاران على ( ع ) بر او شوریدند و على ( ع ) آنها را از بین برد ، در نتیجه اختلالى در لشکریان و اهل شهرش رخ داده و میان آنان عداوت افتاده ، سخت پراکنده اند ، خواستم این موضوع را بتو اطلاع بدهم ، تا خدا را شکرگذار باشى . ابراهیم بن هلال ثقفى میگوید : معاویه ضحاک بن قیس فهرى را خواست و به او گفت : برو بطرف کوفه و هر قدر بتوانى مشرف به کوفه باش و به هرکس که دیدى در اطاعت على ( ع ) است ، هجوم نموده و غارت کن و اگر با مردم مسلح یا سواران روبرو شدى ، بآنان حمله نموده و موجودیتشان را غارت نما ، اگر روز را در شهرى بسر بردى شب را در جاى دیگر باش .

 

و هرگز در برابر سوارانى که شنیده اى براى مقابله با تو بسیج شده اند ، مقاومت مکن .

 

معاویه ضحاک را با لشکریانى که از سه هزار تا چهار هزار بودند ، بسیج و روانه کرد . ضحاک حرکت نمود و اموال مردم را غارت کرد و هر کس را که از اعراب دید ، کشت و به حجاج بیت اللّه حمله برد و همه کالاهاى آنها را گرفت ، سپس عمرو بن عبیس بن مسعود برادر زاده عبد اللّه بن مسعود را که از اصحاب پیامبر بود ، دید و او را نیز که در راه حجاج در نزدیکى قطقطانه بود ، با جمعى از یارانش کشت . اینست داستان ضحاک بن قیس که از طرف معاویه تبهکار مأمور به قتل نفوس مسلمانان و غارت اموال آنان گشته است .

 

امیر المؤمنین ( ع ) در این مورد خطاب به مردم میفرماید : [ 190 ]

 

3 . ایّها النّاس المجتمعة ابدانهم ، المختلفة اهوائهم ( اى مردمى که بدنهایتان در کنار یکدیگر ، ولى هوایتان گوناگون است )

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد