پژوهش

تحقیق و بررسی کلام مولا و ارتباط آن با قرآن

پژوهش

تحقیق و بررسی کلام مولا و ارتباط آن با قرآن

ن72

ترجمه نامه 72 (نامه به عبد اللّه بن عباس)انسان و مقدّرات الهى

پس از یاد خدا و درود تو از أجل خود پیشى نخواهى گرفت، و آنچه که روزى تو نیست به تو نخواهد رسید، و بدان که روزگار دو روز است: روزى به سود، و روزى به زیان تو، و همانا دنیا خانه دگرگونى‏هاست،  و آنچه که به سود تو (و از آن تو) است هر چند ناتوان باشى خود را به تو خواهد رساند، و آنچه که به زیان تو است هر چند توانا باشى دفع آن نخواهى کرد.

 

ن71

ترجمه نامه 71 (نامه به منذر بن جارود عبدى، که در فرماندارى خود خیانتى مرتکب شد)

سرزنش از خیانت اقتصادى

پس از یاد خدا و درود همانا، شایستگى پدرت مرا نسبت به تو خوشبین، و گمان کردم همانند پدرت مى‏باشى،  و راه او راه مى‏روى. ناگهان به من خبر دادند، که در هواپرستى چیزى فروگذار نکرده،  و توشه‏اى براى آخرت خود باقى نگذاشته‏اى، دنیاى خود را با تباه کردن آخرت آبادان مى‏کنى، و براى پیوستن با خویشاوندانت از دین خدا بریده‏اى، اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد،  شتر خانه‏ات، و بند کفش تو، از تو با ارزش‏تر است، و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد، و نه مى‏تواند کارى را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد  یا از خیانتى دور ماند پس چون این نامه به دست تو رسد، نزد من بیا. ان شاء اللّه.

(منذر کسى است که امیر مؤمنان در باره او فرمود: آدم متکبّرى است، به دو جانب خود مى‏نگرد، و در دو جامه که بر تن دارد مى‏خرامد، و پیوسته بر بند کفش خود مى‏دمد که گردى بر آن ننشیند).

 

ن70

ترجمه نامه 70

(نامه به سهل بن حنیف انصارى فرماندار مدینه، در سال 37 هجرى آنگاه که گروهى از مدینه گریخته به معاویه پیوستند )

روش برخورد با پدیده فرار

پس از یاد خدا و درود به من خبر رسیده که گروهى از مردم مدینه به سوى معاویه گریختند، مبادا براى از دست دادن آنان، و قطع شدن کمک و یاریشان افسوس بخورى  که این فرار براى گمراهى‏شان، و نجات تو از رنج آنان کافى است، آنان از حق و هدایت گریختند، و به سوى کور دلى و جهالت شتافتند. آنان دنیاپرستانى هستند که به آن روى آوردند، و شتابان در پى آن روانند. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند،  و دانستند که همه مردم در نزد ما، در حق یکسانند، پس به سوى انحصار طلبى گریختند، دور باشند از رحمت حق، و لعنت بر آنان باد. سوگند به خدا آنان از ستم نگریختند، و به عدالت نپیوستند،  همانا آرزومندیم تا در این جریان، خدا سختى‏ها را بر ما آسان، و مشکلات را هموار فرماید. ان شاء اللّه، با درود.

 

ن۶۹

ترجمه نامه 69

(نامه به حارث همدانى) 

1 اخلاق کارگزاران حکومتى

به ریسمان قرآن چنگ زن، و از آن نصیحت پذیر، حلالش را حلال، و حرامش را حرام بشمار ، و حقّى را که در زندگى گذشتگان بود تصدیق کن، و از حوادث گذشته تاریخ، براى آینده عبرت گیر، که حوادث روزگار با یکدیگر همانند بوده،  و پایان دنیا به آغازش مى‏پیوندد، و همه آن رفتنى است. نام خدا را بزرگ دار، و جز به حق سخنى بر زبان نیاور، مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به یاد آور، هرگز آرزوى مرگ مکن جز آن که بدانى از نجات یافتگانى،  از کارى که تو را خشنود، و عموم مسلمانان را ناخوشایند است بپرهیز، از هر کار پنهانى که در آشکار شدنش شرم دارى پرهیز کن،  از هر کارى که از کننده آن پرسش کنند، نپذیرد یا عذر خواهى کند، دورى کن، آبروى خود را آماج تیر گفتار دیگران قرار نده، و هر چه شنیدى باز گو مکن،  که نشانه دروغگویى است، و هر خبرى را دروغ مپندار، که نشانه نادانى است.  خشم را فرو نشان، و به هنگام قدرت ببخش، و به هنگام خشم فروتن باش، و در حکومت مدارا کن تا آینده خوبى داشته باشى، نعمت‏هایى که خدا به تو بخشیده نیکو دار،  و نعمت‏هایى که در اختیار دارى تباه مکن، و چنان باش که خدا آثار نعمت‏هاى خود را در تو آشکارا بنگرد. 

2 اوصاف مؤمنان

و بدان، بهترین مؤمنان، آن بود که جان و خاندان و مال خود را در راه خدا پیشاپیش تقدیم کند، چه آن را که پیش فرستى براى تو اندوخته گردد، و آنچه را که باقى گذارى سودش به دیگران مى‏رسد.  از دوستى با بى‏خردان و خلافکاران بپرهیز، زیرا هر کس را از آن که دوست اوست مى‏شناسند، و در شهرهاى بزرگ سکونت کن زیرا مرکز اجتماع مسلمانان است،  و از جاهایى که مردم آن از یاد خدا غافلند، و به یکدیگر ستم روا مى‏دارند، و بر اطاعت از خدا به یکدیگر کمک نمى‏کنند، بپرهیز. در چیزى اندیشه کن که یارى‏ات دهد، از نشستن در گذرگاههاى عمومى، و بازار،  پرهیز کن که جاى حاضر شدن شیطان، و بر انگیخته شدن فتنه‏هاست، و به افراد پایین‏تر از خود توجه داشته باش، که راه شکر گزارى تو در برترى است. در روز جمعه پیش از نماز مسافرت مکن،  جز براى جهاد در راه خدا، و یا کارى که از انجام آن ناچارى. در همه کارهایت خدا را اطاعت کن، که اطاعت خدا از همه چیز برتر است. 

3 روش به کار گیرى نفس در خوبى‏ها

نفس خود را در واداشتن به عبادت فریب ده، و با آن مدارا کن، و به زور و اکراه بر چیزى مجبورش نساز، و در وقت فراغت و نشاط به کارش گیر، جز در آنچه که بر تو واجب است، و باید آن را در وقت خاص خودش به جا آورى.  بپرهیز از آن که مرگ تو فرا رسد در حالى که از پروردگارت گریزان، و در دنیاپرستى غرق باشى. از همنشینى با فاسقان بپرهیز که شر به شر مى‏پیوندد، خدا را گرامى دار، و  دوستان خدا را دوست شمار، و از خشم بپرهیز که لشگر بزرگ شیطان است. با درود.

 

ن۶۸

ترجمه نامه 68 (نامه به سلمان فارسى، قبل از ایّام خلافت) 

روش برخورد با دنیا

پس از یاد خدا و درود دنیاى حرام چونان مار است، که پوستى نرم و زهرى کشنده دارد، پس از جاذبه‏هاى فریبنده آن روى گردان، زیرا زمان کوتاهى در آن خواهى ماند، و اندوه آن را از سر بیرون کن،  زیرا که یقین به جدایى، و دگرگونى حالات آن را دارى، و آنگاه که به دنیا خو گرفته‏اى بیشتر بترس، زیرا که دنیا پرست تا به خوشگذارانى اطمینان کرد  زود او را به تلخ کامى کشاند، و هر گاه که به دنیا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار مى‏گردد.

 

ن۶۷

ترجمه نامه 67

(نامه به قثم بن عباس، فرماندار شهر مکّه)

1 رسیدگى به امور حاجیان در مراسم حج

پس از یاد خدا و درود براى مردم حج را به پاى دار، و روزهاى خدا را به یادشان آور. در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومى با مردم بنشین، آنان که پرسش‏هاى دینى دارند با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده،  و با دانشمندان به گفتگو بپرداز. جز زبانت چیز دیگرى پیام رسانت با مردم، و جز چهره‏ات دربانى وجود نداشته باشد ، و هیچ نیازمندى را از دیدار خود محروم مگردان،  زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گر چه در پایان حاجت او بر آورده شود دیگر تو را نستاید. در مصرف اموال عمومى که در دست تو جمع شده است اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش،  و به مستمندان و نیازمندانى که سخت به کمک مالى تو احتیاج دارند برسان، و ما زاد را نزد ما بفرست، تا در میان مردم نیازمندى که در این سامان هستند تقسیم گردد. 

2 سفارش به رفع نیازهاى حجّاج

به مردم مکّه فرمان ده تا از هیچ زائرى در ایّام حج اجرت مسکن نگیرند، که خداى سبحان فرمود: «عاکف و بادى در مکّه یکسانند» عاکف، یعنى اهل مکه و بادى، یعنى زائرانى که از دیگر شهرها به حج مى‏آیند،  خدا ما و شما را به آنچه دوست دارد توفیق عنایت فرماید. با درود.

 

ن۶۶

ترجمه نامه 66 (نامه به عبد الله بن عباس، این نامه به گونه دیگرى نیز آمده است)

ضرورت واقع بینى

پس از یاد خدا و درود همانا انسان از به دست آوردن چیزى خشنود مى‏شود که هرگز آن را از دست نخواهد داد، و براى چیزى اندوهناک است که هرگز به دست نخواهد آورد، پس بهترین چیز نزد تو در دنیا،  رسیدن به لذّت‏ها، یا انتقام گرفتن نباشد، بلکه هدف تو خاموش کردن باطل، یا زنده کردن حق باشد، تنها به توشه‏اى که از پیش فرستادى خشنود باش، و بر آنچه به جاى مى‏گذارى حسرت خور، و همّت و تلاش خود را براى پس از مرگ قرار ده. 

 

ن۶۵

ترجمه نامه 65

(نامه دیگرى به معاویه پس از جنگ نهروان در سال 38 هجرى)

1 افشاى علل گمراهى معاویه

پس از یاد خدا و درود معاویه وقت آن رسیده است که از حقائق آشکار پند گیرى، تو با ادّعاهاى باطل همان راه پدرانت را مى‏پیمایى، خود را در دروغ و فریب افکندى،  و خود را به آنچه برتر از شأن تو است نسبت مى‏دهى، و به چیزى دست دراز مى‏کنى که از تو باز داشته‏اند، و به تو نخواهد رسید. این همه را براى فرار کردن از حق،  و انکار آنچه را که از گوشت و خون تو لازم‏تر است، انجام مى‏دهى، حقایقى که گوش تو آنها را شنیده و از آنها آگاهى دارى،  آیا پس از روشن شدن راه حق، جز گمراهى آشکار چیز دیگرى یافت خواهد شد و آیا پس از بیان حق، جز اشتباه کارى وجود خواهد داشت  از شبهه و حق پوشى بپرهیز، فتنه‏ها دیر زمانى است که پرده‏هاى سیاه خود را گسترانده، و دیده‏هایى را کور کرده است.

2 پاسخ به ادّعاهاى دروغین معاویه

نامه‏اى از تو به دست من رسید که در سخن پردازى از هر جهت آراسته، امّا از صلح و دوستى نشانه‏اى نداشت،  و آکنده از افسانه‏هایى بود که هیچ نشانى از دانش و بردبارى در آن به چشم نمى‏خورد. در نوشتن این نامه کسى را مانى که پاى در گل فرو رفته، و در بیغوله‏ها سرگردان است، مقامى را مى‏طلبى که از قدر و ارزش تو والاتر است،  و هیچ عقابى را توان پرواز بر فراز آن نیست و چون ستاره دور دست «عیّوق» از تو دور است. پناه بر خدا که پس از من ولایت مسلمانان را بر عهده گیرى، و سود و زیان آن را بپذیرى، یا براى تو با یکى از مسلمانان پیمانى یا قراردادى را امضا کنم.  از هم اکنون خود را دریاب، و چاره‏اى بیندیش، که اگر کوتاهى کنى، و براى در هم کوبیدنت بندگان خدا برخیزند،  درهاى نجات بروى تو بسته خواهد شد، و آنچه را که امروز از تو مى‏پذیرند فردا نخواهند پذیرفت، با درود.

 

ن64

ترجمه نامه 64 (نامه‏اى در جواب معاویه)

1 پاسخ تهدیدات نظامى معاویه

پس از یاد خدا و درود چنانکه یاد آور شدى، ما و شما دوست بودیم و هم خویشاوند، امّا دیروز میان ما و شما بدان جهت جدایى افتاد که ما ایمان آوردیم و شما کافر شدید، و امروز ما در اسلام استوار ماندیم،  و شما آزمایش گردیدید، اسلام آوردگان شما با ناخوشنودى، آنهم زمانى به اسلام روى آوردند که بزرگان عرب تسلیم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شدند، و در گروه او قرار گرفتند.  در نامه‏ات نوشتى که طلحه و زبیر را کشته،   و عایشه را تبعید کرده‏ام، و در کوفه و بصره منزل گزیدم، این امور ربطى به تو ندارد، و لازم نیست از تو عذر بخواهد. و نوشتى که با گروهى از مهاجران و انصار به نبرد من مى‏آیى،  هجرت از روزى که برادرت «یزید» در فتح مکّه اسیر شد  پایان یافت، پس اگر در ملاقات با من شتاب دارى، دست نگهدار، زیرا اگر من به دیدار تو بیایم سزاوارتر است، که خدا مرا به سوى تو فرستاده تا از تو انتقام گیرم،  و اگر تو با من دیدار کنى چنان است که شاعر اسدى گفت:  «تندباد تابستانى سخت مى‏وزد و آنها را با سنگ ریزه‏ها، و در میان غبار و تخته سنگ‏ها، در هم مى‏کوبند» 

2 یاد آورى سوابق نظامى در پیروزیها

و در نزد من همان شمشیرى است که در جنگ بدر بر پیکر جدّ و دایى و برادرت  زدم. به خدا سوگند، مى‏دانم تو مردى بى‏خرد و دل تاریک هستى بهتر است در باره تو گفته شود  از نردبانى بالا رفته‏اى که تو را به پرتگاه خطرناکى کشانده، و نه تنها سودى براى تو نداشته، که زیانبار است،  زیرا تو غیر گمشده خود را مى‏جویى، و غیر گلّه خود را مى‏چرانى. منصبى را مى‏خواهى که سزاوار آن نبوده، و در شأن تو نیست، چقدر گفتار تو با کردارت فاصله دارد چقدر به عموها و دایى‏هاى کافرت شباهت دارى  شقاوت و آرزوى باطل آنها را به انکار نبوّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وا داشت، و چنانکه مى‏دانى در گورهاى خود غلتیدند، نه در برابر مرگ توانستند دفاع کنند، و نه آنگونه که سزاوار بود از حریمى حمایت، و نه در برابر زخم شمشیرها خود را حفظ کردند،  که شمشیرها در میدان جنگ فراوان، و سستى در برابر آن شایسته نیست. تو در باره کشندگان عثمان فراوان حرف زدى، ابتدا چون دیگر مسلمانان با من بیعت کن، سپس در باره آنان از من داورى بطلب، که شما و مسلمانان را به پذیرفتن دستورات قرآن وادارم،  امّا آنچه را که تو مى‏خواهى، چنان است که به هنگام گرفتن کودک از شیر، او را بفریبند، سلام بر آنان که سزاوار سلامند.

 

ن۶۳

ترجمه نامه 63

(در آستانه جنگ جمل، در سال 36 هجرى به امام گزارش رسید که ابو موسى اشعرى، فرماندار کوفه مردم را براى پیوستن به امام باز مى‏دارد، امام این نامه را به او نوشت)

باز داشتن ابو موسى از فتنه انگیزى

از بنده خدا على امیر مؤمنان به عبد اللّه بن قیس (ابو موسى اشعرى) پس از ستایش پروردگار و درود سخنى از تو به من رسیده که هم به سود، و هم به زیان تو است، چون فرستاده من پیش تو آید. دامن همّت به کمر زن،  کمرت را براى جنگ محکم ببند، و از سوراخ خود بیرون آى، و مردم را براى جنگ بسیج کن. اگر حق را در من دیدى بپذیر،  و اگر دو دل ماندى کناره گیر. به خدا سوگند هر جا که باشى تو را بیاورند و به حال خویش رها نکنند، تا گوشت و استخوان و تر و خشکت در هم ریزد، و در کنار زدنت از حکومت شتاب کنند،  چنانکه از پیش روى خود همانگونه بترسى که از پشت سرت هراسناکى . حوادث جارى کشور آنچنان آسان نیست که تو فکر مى‏کنى، بلکه حادثه بسیار بزرگى است که باید بر مرکبش سوار شد،  و سختى‏هاى آن را هموار کرد، و پیمودن راه‏هاى سخت و کوهستانى آن را آسان کرد، پس فکرت را به کار گیر، و مالک کار خویش باش، و سهم و بهره‏ات را بردار، اگر همراهى با ما را خوش ندارى کناره گیر، بى آن که مورد ستایش قرار گیرى یا رستگار شوى،  که سزاوار است تو در خواب باشى و دیگران مسئولیّت‏هاى تو را بر آورند، و از تو نپرسند که کجا هستى و به کجا رفته‏اى به خدا سوگند این راه حق است و به دست مرد حق انجام مى‏گیرد، و باکى ندارم که خدا نشناسان چه مى‏کنند با درود.

 

ن۶۲

ترجمه نامه 62

(نامه به مردم مصر، که همراه مالک اشتر در سال 38 هجرى فرستاد)

1 مظلومیّت امام در خلافت

پس از یاد خدا و درود خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را فرستاد تا بیم دهنده جهانیان، و گواه پیامبران پیش از خود باشد. آنگاه که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به سوى خدا رفت، مسلمانان پس از وى در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند.  سوگند به خدا نه در فکرم مى‏گذشت، و نه در خاطرم مى‏آمد  که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از اهل بیت او بگرداند،  یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حکومت باز دارند، تنها چیزى که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوى فلان شخص بود که با او بیعت کردند. من دست باز کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهى از اسلام باز گشته،  مى‏خواهند دین محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را نابود سازند،  پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یارى نکنم، رخنه‏اى در آن بینم یا شاهد نابودى آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت‏تر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالاى چند روزه دنیاست  و به زودى ایّام آن مى‏گذرد چنانکه سراب ناپدید شود، یا چونان پاره‏هاى ابر که زود پراکنده مى‏گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا بپا خاستم  تا آن که باطل از میان رفت، و دین استقرار یافته، آرام شد. (بخشى از همین نامه است)

2 شجاعت و دشمن شناسى امام علیه السّلام

به خدا سوگند اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالى که آنان تمام روى زمین را پر کرده باشند، نه باکى داشته،  و نه مى‏هراسم. من به گمراهى آنان و هدایت خود که بر آن استوارم، آگاهم، و از طرف پروردگارم به یقین رسیده‏ام، و همانا من براى ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او امیدوارم.  لکن از این اندوهناکم که بى‏خردان، و تبهکاران این امّت، حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگى کشند، با نیکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند،  زیرا از آنان کسى در میان شماست که شراب نوشید و حد بر او جارى شد،   و کسى که اسلام را نپذیرفت امّا بناحق بخشش‏هایى به او عطا گردید .

اگر اینگونه حوادث نبود شما را بر نمى‏انگیختم، و سرزنشتان نمى‏کردم، و شما را به گرد آورى تشویق نمى‏کردم، و آنگاه که سرباز مى‏زدید رهاتان مى‏کردم.  آیا نمى‏بینید که مرزهاى شما را تصرّف کردند و شهرها را گشودند و دستاوردهاى شما را غارت کردند و در میان شهرهاى شما آتش جنگ را بر افروختند. براى جهاد با دشمنان کوچ کنید، خدا شما را رحمت کند،

در خانه‏هاى خود نمانید، که به ستم گرفتار، و به خوارى دچار خواهید شد، و بهره زندگى شما از همه پست‏تر خواهد بود،  و همانا برادر جنگ، بیدارى و هوشیارى است، هر آن کس که به خواب رود، دشمن او نخواهد خوابید با درود.

 

ن۶۱

ترجمه نامه 61

(نامه به کمیل بن زیاد نخعى ، فرماندار «هیت»  و نکوهش او در ترک مقابله با لشکریان مهاجم شام که در سال 38 هجرى نوشته شد)

نکوهش از فرمانده شکست خورده

پس از یاد خدا و درود سستى انسان در انجام کارهایى که بر عهده اوست، و پافشارى در کارى که از مسؤولیّت او خارج است، نشانه ناتوانى آشکار، و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا»  در مقابل رها کردن پاسدارى از مرزهایى که تو را بر آن گمارده بودیم  و کسى در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه‏اى باطل است. تو در آنجا پلى شده‏اى که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتى دارى که با تو نبرد کنند، و نه هیبتى دارى که از تو بترسند و بگریزند،  نه مرزى را مى‏توانى حفظ کنى، و نه شوکت دشمن را مى‏توانى در هم بشکنى، نه نیازهاى مردم دیارت را کفایت مى‏کنى، و نه امام خود را راضى نگه مى‏دارى.

 

ن۶۰

ترجمه نامه 60

(نامه به فرماندارانى که لشکر از شهرهاى آنان عبور مى‏کند)

جبران خسارتها در مانورهاى نظامى

از بنده خدا، على امیر مؤمنان، به گرد آوران مالیات و فرمانداران شهرهایى که لشکریان از سرزمین آنان مى‏گذرند. پس از یاد خدا و درود همانا من سپاهیانى فرستادم که به خواست خدا بر شما خواهند گذشت،  و آنچه خدا بر آنان واجب کرده به ایشان سفارش کردم، و بر آزار نرساندن به دیگران، و پرهیز از هر گونه شرارتى تأکید کرده‏ام، و من نزد شما و پیمانى که با شما دارم از آزار رساندن سپاهیان به مردم بیزارم، مگر آن که گرسنگى سربازى را ناچار گرداند،  و براى رفع گرسنگى چاره‏اى جز آن نداشته باشد. پس کسى را که دست به ستمکارى زند کیفر کنید، و دست افراد سبک مغز خود را از زیان رساندن به لشکریان، و زحمت دادن آنها جز در آنچه استثناء کردم باز دارید.  من پشت سر سپاه در حرکتم، شکایت‏هاى خود را به من رسانید، و در امورى که لشکریان بر شما چیره شده‏اند  که قدرت دفع آن را جز با کمک خدا و من ندارید، به من مراجعه کنید، که با کمک خداوند آن را بر طرف خواهم کرد. ان شاء الله

 

ن۵۹

ترجمه نامه 59

(نامه به أسود بن قطبه فرمانده لشکر حلوان  در جنوب شهر سر پل ذهاب امروزى)

مسئولیّت‏هاى فرماندهى

پس از یاد خدا و درود. اگر رأى و اندیشه زمامدار دچار دگرگونى شود، او را از اجراى عدالت بسیار باز مى‏دارد. پس باید که کار مردم در آنچه حق است نزد تو یکسان باشد، زیرا در ستمکارى بهایى براى عدالت یافت نمى‏شود.  از آنچه که همانند آن را بر دیگران نمى‏پسندى پرهیز کن، و نفس خود را در حالى که امیدوار به پاداش الهى بوده و از کیفر او هراسناکى، به انجام آنچه خداوند بر تو واجب گردانیده است، وادار ساز.  و بدان که دنیا سراى آزمایش است، و دنیا پرست ساعتى در آن نمى‏آساید جز آن که در روز قیامت از آن افسوس مى‏خورد، و هرگز چیزى تو را از حق بى‏نیاز نمى‏گرداند.  و از جمله حقّى که بر توست آن که نفس خویش را نگهبان باشى، و به اندازه توان در امور رعیّت تلاش کنى، زیرا آنچه در این راه نصیب تو مى‏شود، برتر از آن است که از نیروى بدنى خود از دست مى‏دهى. با درود.

 

ن۵۸

ترجمه نامه 58 (نامه به شهرهاى دور براى روشن ساختن حوادث صفین)

افشاى حوادث جنگ صفین

آغاز کار چنین بود که ما با مردم شام دیدار کردیم، که در ظاهر پروردگار ما یکى، و پیامبر ما یکى، و دعوت ما در اسلام یکى بود،  و در ایمان به خدا و تصدیق کردن پیامبرش، هیچ کدام از ما بر دیگرى برترى نداشت، و با هم وحدت داشتیم جز در خون عثمان که ما از آن بر کناریم. پس به آنان گفتیم:  بیایید با خاموش ساختن آتش جنگ، و آرام کردن مردم، به چاره جویى و درمان بپردازیم، تا کار مسلمانان استوار شود، و به وحدت برسند، و ما براى اجراى عدالت نیرومند شویم. امّا شامیان پاسخ دادند:  «چاره‏اى جز جنگ نداریم» پس (از پیشنهاد حق ما) سرباز زدند، و جنگ در گرفت، و تداوم یافت، و آتش آن زبانه کشید. پس آنگاه که دندان جنگ در ما و آنان فرو رفت، و چنگال آن سخت کارگر افتاد، به دعوت ما (صلح و گفتگو) گردن نهادند، و بر آنچه آنان را خواندیم، پاسخ دادند.  ما هم به درخواست آنان پاسخ دادیم، و آنچه را خواستند زود پذیرفتیم،  تا حجّت را بر آنان تمام کنیم، و راه عذر خواهى را ببندیم. آنگاه آن که بر پیمان خود استوار ماند، از هلاکت نجات یافت، و آن کس که در لجاجت خود پا فشرد،  خدا پرده ناآگاهى بر جان او کشید، و بلاى تیره روزى گرد سرش گردانید.

 

ن۵۷

ترجمه نامه 57 (نامه به مردم کوفه در سال 36 هجرى هنگام حرکت از مدینه به سوى بصره)

روش بسیج کردن مردم براى جهاد

پس از یاد خدا و درود من از جایگاه خود، مدینه بیرون آمدم، یا ستمکارم یا ستم دیده، یا سرکشى کردم یا از فرمانم سرباز زدند. همانا من خدا را به یاد کسى مى‏آورم که این نامه به دست او رسد، تا به سوى من کوچ کند:  اگر مرا نیکوکار یافت یارى کند، و اگر گناهکار بودم مرا به حق بازگرداند.

 

ن۵۶

ترجمه نامه 56 (نامه به فرمانده سپاه، شریح بن هانى که او را در سال 36 هجرى به سوى شام حرکت داد.)

اخلاق فرماندهى

در هر صبح و شام از خدا بترس، و از فریب کارى دنیا بر نفس خویش بیمناک باش، و هیچ گاه از دنیا ایمن مباش، بدان که اگر براى چیزهایى که دوست مى‏دارى،  یا آنچه را که خوشایند تو نیست، خود را باز ندارى، هوس‏ها تو را به زیان‏هاى فراوانى خواهند کشید، سپس نفس خود را باز دار و از آن نگهبانى کن، و به هنگام خشم، بر نفس خویش شکننده و حاکم باش.

 

ن۵۵

ترجمه نامه 55 (نامه به معاویه که در سال 37 هجرى پیش از نبرد صفین نوشته شد)

اندرز دادن به دشمن

پس از یاد خدا و درود همانا خداوند سبحان دنیا را براى آخرت قرار داده، و مردم را در دنیا به آزمایش گذاشت، تا روشن شود کدام یک نیکوکارتر است. ما را براى دنیا نیافریده‏اند، و تنها براى دنیا به تلاش فرمان داده نشدیم، به دنیا آمدیم تا در آن آزمایش گردیم.  و همانا خداوند مرا به تو، و تو را با من آزمود، و یکى از ما را بر دیگرى حجّت قرار داد.  تو با تفسیر دروغین قرآن به دنیا روى آوردى، و چیزى از من درخواست مى‏کنى که دست و زبانم هرگز به آن نیالود (قتل عثمان). تو و مردم شام، آن دروغ را ساختید و به من تهمت زدید تا آگاهان شما مردم ناآگاه را، و ایستادگان شما زمینگیر شدگان را بر ضدّ من تحریک کنند.  معاویه از خدا بترس، و با شیطانى که مهار تو را مى‏کشد، مبارزه کن، و به سوى آخرت که راه من و تو است باز گرد، و بترس از خدا که به زودى با بلایى کوبنده ریشه‏ات را بر کند،  و نسل تو را بر اندازد. همانا براى تو به خدا سوگند مى‏خورم، سوگندى که بر آن وفا دارم،  اگر روزگار من و تو را در یک جا گرد آورد، هم‏چنان بر سر راه تو خواهم ماند: «تا خدا میان ما داورى کند و او بهترین داوران است»

 

ن۵۴

ترجمه نامه 54 (نامه به طلحه و زبیر که ابو جعفر اسکافى  آن را در کتاب مقامات در بخش فضائل امیر المؤمنین علیه السّلام آورد که در سال 36 هجرى نوشته و توسّط عمران بن حصین فرستاد).

پاسخ به ادّعاهاى سران جمل

پس از یاد خدا و درود شما مى‏دانید-  گر چه پنهان مى‏دارید-  که من براى حکومت در پى مردم نرفته، تا آنان به سوى من آمدند، و من قول بیعت نداده تا آن که آنان با من بیعت کردند، و شما دو نفر از کسانى بودید که مرا خواستند و بیعت کردند.  همانا بیعت عموم مردم با من نه از روى ترس قدرتى مسلّط بود، و نه براى به دست آوردن متاع دنیا. اگر شما دو نفر از روى میل و انتخاب بیعت کردید تا دیر نشده (از راهى که در پیش گرفته‏اید) باز گردید، و در پیشگاه خدا توبه کنید.  و اگر در دل با اکراه بیعت کردید خود دانید، زیرا این شما بودید که مرا در حکومت بر خویش راه دادید، اطاعت از من را ظاهر، و نافرمانى را پنهان داشتید. به جانم سوگند شما از سایر مهاجران سزاوارتر به پنهان داشتن عقیده و پنهان کارى نیستید.  اگر در آغاز بیعت کنار مى‏رفتید (و بیعت نمى‏کردید) آسان‏تر بود که بیعت کنید و سپس به بهانه سرباز زنید. شما پنداشته‏اید که من کشنده عثمان مى‏باشم، بیایید تا مردم مدینه کسى بین من و شما داورى کنند،  آنان که نه از من طرفدارى کرده و نه به یارى شما برخاسته، سپس هر کدام به اندازه جرمى که در آن حادثه داشته، مسؤولیّت آن را پذیرا باشد.  اى دو پیر مرد، از آنچه در اندیشه دارید باز گردید، هم اکنون بزرگ‏ترین مسئله شما، عار است، پیش از آن که عار و آتش خشم پروردگار، دامنگیرتان گردد. با درود.

 

ن۵۳

ترجمه نامه 53 (نامه به مالک اشتر، در سال 38 هجرى هنگامى که او را به فرماندارى مصر برگزید، آن هنگام که اوضاع محمد بن ابى بکر متزلزل شد، و از طولانى‏ترین نامه‏هاست که زیبایى‏هاى تمام نامه‏ها را دارد). بنام خداوند بخشنده و مهربان، این فرمان بنده خدا على امیر مؤمنان، به مالک اشتر پسر حارث‏ است، در عهدى که با او دارد، هنگامى که او را به فرماندارى مصر بر مى‏گزیند تا خراج آن دیار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح، و شهرهاى مصر را آباد سازد. 1 ضرورت خود سازى او را به ترس از خدا فرمان مى‏دهد، و اینکه اطاعت خدا را بر دیگر کارها مقدّم دارد، و آنچه در کتاب خدا آمده، از واجبات و سنّت‏ها را پیروى کند، دستوراتى که جز با پیروى آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضایع کردن آن جنایتکار نخواهد گردید. به او فرمان مى‏دهد که خدا را با دل و دست و زبان یارى کند، زیرا خداوند پیروزى کسى را تضمین کند که او را یارى دهد، و بزرگ دارد آن کس را که او را بزرگ شمارد. و به او فرمان مى‏دهد تا نفس خود را از پیروى آرزوها باز دارد، و به هنگام سرکشى رامش کند، که: «همانا نفس همواره به بدى وا مى‏دارد جز آن که خدا رحمت آورد» پس اى مالک بدان من تو را به سوى شهرهایى فرستادم که پیش از تو دولت‏هاى عادل یا ستمگرى بر آن حکم راندند، و مردم در کارهاى تو چنان مى‏نگرند که تو در کارهاى حاکمان پیش از خود مى‏نگرى، و در باره تو آن مى‏گویند که تو نسبت به زمامداران گذشته مى‏گویى، و همانا نیکوکاران را به نام نیکى توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جارى ساخت. پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد، هواى نفس را در اختیار گیر، و از آنچه حلال نیست خویشتن دارى کن، زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش، آن است که در آنچه دوست دارد، یا براى او ناخوشایند است، راه انصاف پیمایى. 2 اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم) مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دینى تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مى‏باشند. اگر گناهى از آنان سر مى‏زند یا علّت‏هایى بر آنان عارض مى‏شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتکب مى‏گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرماندارى مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسیله آزمودن تو قرار داده است. هرگز با خدا مستیز، که تو را از کیفر او نجاتى نیست، و از بخشش و رحمت او بى‏نیاز نخواهى بود. بر بخشش دیگران پشیمان مباش، و از کیفر کردن شادى مکن، و از خشمى که توانى از آن رها گردى شتاب نداشته باش. به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان مى‏دهم، پس باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگ بینى دل را فاسد، و دین را پژمرده، و موجب زوال نعمت‏هاست. و اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبّر یا خود بزرگ بینى شدى به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشى نجات مى‏دهد، و تند روى تو را فرو مى‏نشاند، و عقل و اندیشه‏ات را به جایگاه اصلى باز مى‏گرداند. 3 پرهیز از غرور و خود پسندى بپرهیز که خود را در بزرگى همانند خداوند پندارى، و در شکوه خداوندى همانند او دانى، زیرا خداوند هر سرکشى را خوار مى‏سازد، و هر خود پسندى را بى‏ارزش مى‏کند. با خدا و با مردم، و با خویشاوندان نزدیک، و با افرادى از رعیّت خود که آنان را دوست دارى، انصاف را رعایت کن، که اگر چنین نکنى ستم روا داشتى، و کسى که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جاى بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را نپذیرد، که با خدا سر جنگ دارد، تا آنگاه که باز گردد، یا توبه کند، و چیزى چون ستمکارى نعمت خدا را دگرگون نمى‏کند، و کیفر او را نزدیک نمى‏سازد، که خدا دعاى ستمدیدگان را مى‏شنود و در کمین ستمکاران است. 4 مردم گرایى، حق گرایى دوست داشتنى‏ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه‏ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گسترده‏ترین باشد، که همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص (نزدیکان) را از بین مى‏برد، امّا خشم خواص را خشنودى همگان بى‏أثر مى‏کند. خواصّ جامعه، همواره بار سنگینى را بر حکومت تحمیل مى‏کنند زیرا در روزگار سختى یاریشان کمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضى‏تر، و در خواسته‏هایشان پافشارتر، و در عطا و بخشش‏ها کم سپاس‏تر، و به هنگام منع خواسته‏ها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامت‏تر مى‏باشند. در صورتى که ستون‏هاى استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهاى ذخیره دفاعى، عموم مردم مى‏باشند، پس به آنها گرایش داشته و اشتیاق تو با آنان باشد. 5 ضرورت راز دارى از رعیّت، آنان را که عیب جوترند از خود دور کن ، زیرا مردم عیوبى دارند که رهبر امّت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشکار گردانى، و آنچه که هویداست بپوشانى، که داورى در آنچه از تو پنهان است با خداى جهان مى‏باشد، پس چندان که مى‏توانى زشتى‏ها را بپوشان، تا آن را که دوست دارى بر رعیّت پوشیده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کینه‏اى را در مردم بگشاى، و رشته هر نوع دشمنى را قطع کن، و از آنچه که در نظر روشن نیست کناره گیر. در تصدیق سخن چین شتاب مکن، زیرا سخن چین گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر مى‏شود امّا خیانتکار است. 6 جایگاه صحیح مشورت بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکارى باز مى‏دارد، و از تنگدستى مى‏ترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیّه تو را سست مى‏کند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکارى در نظرت زینت مى‏دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند که ریشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است. بدترین وزیران تو، کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشته، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران، و یارى دهندگان ستمکارانند. تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى امثال آنها را داشته، امّا گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند: کسانى که ستمکارى را بر ستمى یارى نکرده، و گناه کارى را در گناهى کمک نرسانده باشند. هزینه این گونه از افراد بر تو سبک‏تر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستى آنان با غیر تو کمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزدیک، و راز داران خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادى را که در حق گویى از همه صریح‏ترند، و در آنچه را که خدا براى دوستانش نمى‏پسندد تو را مدد کار نباشند، انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند. 7 اصول روابط اجتماعى رهبران تا مى‏توانى با پرهیزکاران و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند، و تو را براى اعمال زشتى که انجام نداده‏اى تشویق نکنند، که ستایش بى‏اندازه، خود پسندى مى‏آورد، و انسان را به سرکشى وا مى‏دارد. هرگز نیکو کار و بدکار در نظرت یکسان نباشند، زیرا نیکوکاران در نیکوکارى بى‏رغبت، و بدکاران در بد کارى تشویق مى‏گردند، پس هر کدام از آنان را بر أساس کردارشان پاداش ده. بدان اى مالک هیچ وسیله‏اى براى جلب اعتماد والى به رعیّت بهتر از نیکوکارى به مردم، و تخفیف مالیات، و عدم اجبار مردم به کارى که دوست ندارند، نمى‏باشد، پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفادارى رعیّت، خوشبین شوى، که این خوشبینى رنج طولانى مشکلات را از تو بر مى‏دارد، پس به آنان که بیشتر احسان کردى بیشتر خوشبین باش، و به آنان که بد رفتارى کردى بد گمان‏تر باش. و آداب پسندیده‏اى را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند، و ملّت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابى که به سنّت‏هاى خوب گذشته زیان وارد مى‏کند ، پدید نیاور، که پاداش براى آورنده سنّت، و کیفر آن براى تو باشد که آنها را در هم شکستى. با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکیمان فراوان بحث کن، که مایه آبادانى و اصلاح شهرها، و برقرارى نظم و قانونى است که در گذشته نیز وجود داشت. 8 شناخت اقشار گوناگون اجتماعى اى مالک بدان مردم از گروه‏هاى گوناگونى مى‏باشند که اصلاح هر یک جز با دیگرى امکان ندارد، و هیچ یک از گروه‏ها از گروه دیگر بى‏نیاز نیست. از آن قشرها، لشکریان خدا، و نویسندگان عمومى و خصوصى، قضات دادگستر، کارگزاران عدل و نظم اجتماعى، جزیه دهندگان، پرداخت کنندگان مالیات، تجّار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پیشه‏وران، و نیز طبقه پایین جامعه، یعنى نیازمندان و مستمندان مى‏باشند، که براى هر یک خداوند سهمى مقرّر داشته، و مقدار واجب آن را در قرآن یا سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم تعیین کرده که پیمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر ما لازم است. پس سپاهیان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعیّت، و زینت و وقار زمامداران، شکوه دین، و راههاى تحقّق امنیّت کشورند. امور مردم جز با سپاهیان استوار نگردد، و پایدارى سپاهیان جز به خراج و مالیات رعیّت انجام نمى‏شود که با آن براى جهاد با دشمن تقویت گردند، و براى اصلاح امور خویش به آن تکیّه کنند، و نیازمندى‏هاى خود را برطرف سازند. سپس سپاهیان و مردم، جز با گروه سوم نمى‏توانند پایدار باشند، و آن قضات، و کارگزاران دولت، و نویسندگان حکومتند، که قراردادها و معاملات را استوار مى‏کنند، و آنچه به سود مسلمانان است فراهم مى‏آورند، و در کارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند. و گروه‏هاى یاد شده بدون بازرگانان، و صاحبان صنایع نمى‏توانند دوام بیاورند، زیرا آنان وسائل زندگى را فراهم مى‏آورند، و در بازارها عرضه مى‏کنند، و بسیارى از وسایل زندگى را با دست مى‏سازند که از توان دیگران خارج است. قشر دیگر، طبقه پایین از نیازمندان و مستمندانند که باید به آنها بخشش و یارى کرد. براى تمام اقشار گوناگون یاد شده، در پیشگاه خدا گشایشى است، و همه آنان به مقدارى‏ که امورشان اصلاح شود بر زمامدار، حقّى مشخصّ دارند، و زمامدار از انجام آنچه خدا بر او واجب کرده است نمى‏تواند موفّق باشد جز آن که تلاش فراوان نماید، و از خدا یارى بطلبد، و خود را براى انجام حق آماده سازد، و در همه کارها، آسان باشد یا دشوار، شکیبایى ورزد. اوّل سیماى نظامیان براى فرماندهى سپاه کسى را برگزین که خیرخواهى او براى خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و امام تو بیشتر، و دامن او پاک‏تر، شکیبایى او برتر باشد، از کسانى که دیر به خشم آید، و عذر پذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد کند، درشتى او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانى او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانواده‏هاى ریشه‏دار، داراى شخصیّت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزدیک بر قرار کن، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع کرده، و نیکى‏ها را در خود گرد آورده‏اند. پس در کارهاى آنان به گونه‏اى بیندیش که پدرى مهربان در باره فرزندش مى‏اندیشد، و مبادا آنچه را که آنان را بدان نیرومند مى‏کنى در نظرت بزرگ جلوه کند، و نیکوکارى تو نسبت به آنان- هر چند اندک باشد- خوار مپندار، زیرا نیکى، آنان را به خیرخواهى تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نیکو گرداند، و رسیدگى به امور کوچک آنان را به خاطر رسیدگى به کارهاى بزرگشان وامگذار، زیرا از نیکى اندک تو سود مى‏برند، و به نیکى‏هاى بزرگ تو بى‏نیاز نیستند. برگزیده‏ترین فرماندهان سپاه تو، کسى باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد، به اندازه‏اى که خانواده‏هایشان در پشت جبهه، و خودشان در آسایش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به یک چیز بیندیشند. همانا مهربانى تو نسبت به سربازان، دل‏هایشان را به تو مى‏کشاند، و همانا برترین روشنى چشم زمامداران، برقرارى عدل در شهرها و آشکار شدن محبّت مردم نسبت به رهبر است، که محبّت دلهاى رعیّت جز با پاکى قلب‏ها پدید نمى‏آید، و خیرخواهى آنان زمانى است که با رغبت و شوق پیرامون رهبر را گرفته، و حکومت بار سنگینى را بر دوش رعیّت نگذاشته باشد، و طولانى شدن مدت زمامدارى بر ملّت ناگوار نباشد. پس آرزوهاى سپاهیان را بر آور، و همواره از آنان ستایش کن، و کارهاى مهمّى که انجام داده‏اند بر شمار، زیرا یادآورى کارهاى ارزشمند آنان، شجاعان را بر مى‏انگیزاند، و ترسوها را به تلاش وامى‏دارد، انشاء اللّه. و در یک ارزشیابى دقیق، رنج و زحمات هر یک از آنان را شناسایى کن، و هرگز تلاش و رنج کسى را به حساب دیگرى نگذاشته، و ارزش خدمت او را ناچیز مشمار، تا شرافت و بزرگى کسى موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشمارى، یا گمنامى کسى باعث شود که کار بزرگ او را ناچیز بدانى. مشکلاتى که در احکام نظامیان براى تو پدید مى‏آید، و امورى که براى تو شبهه ناکند، به خدا، و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم باز گردان، زیرا خدا براى مردمى که علاقه داشته هدایتشان کند فرموده است: «اى کسانى که ایمان آوردید، از خدا و رسول و امامانى که از شما هستند اطاعت کنید، و اگر در چیزى نزاع دارید، آن را به خدا و رسولش باز گردانید» پس باز گرداندن چیزى به خدا، یعنى عمل کردن به قرآن، و باز گرداندن به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم یعنى عمل کردن به سنّت او که وحدت بخش است، نه عامل پراکندگى. دوّم سیماى قضات و داوران سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه با احتیاطتر عمل کند، و در یافتن دلیل اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپى شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر، و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برنده‏تر باشد، کسى که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنین کسانى بسیار اندکند. پس از انتخاب قاضى، هر چه بیشتر در قضاوت‏هاى او بیندیش، و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او بر طرف گردد، و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در أمان باشد. در دستوراتى که دادم نیک بنگر که همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود، که با نام دین به هوا پرستى پرداخته، و دنیاى خود را به دست مى‏آوردند. سوّم سیماى کارگزاران دولتى سپس در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصى، و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن، زیرا نوعى ستمگرى و خیانت است. کارگزاران دولتى را از میان مردمى با تجربه و با حیا،از خاندان‏هاى پاکیزه و با تقوى، که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب کن، زیرا اخلاق آنان گرامى‏تر، و آبرویشان محفوظتر، و طمع و روزى‏شان کمتر، و آینده نگرى آنان بیشتر است. سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مى‏کوشند، و با بى‏نیازى، دست به اموال بیت المال نمى‏زنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند. سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان، سبب امانت دارى، و مهربانى با رعیّت خواهد بود. و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهى قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، زیرا بهبودى مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مى‏باشد، و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند. باید تلاش تو در آبادانى زمین زیرا بهبودى مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مى‏باشد، و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند. باید تلاش تو در آبادانى زمین بیشتر از جمع آورى خراج باشد که خراج جز با آبادانى فراهم نمى‏گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدّتى دوام نیاورد. پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینى مالیات، یا آفت زدگى، یا خشک شدن آب چشمه‏ها، یا کمى باران، یا خراب شدن زمین در سیلاب‏ها، یا خشکسالى، در گرفتن مالیات به میزانى تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد، و هرگز تخفیف دادن در خراج تو را نگران نسازد زیرا آن، اندوخته‏اى است که در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولایت‏هاى تو نقش دارد، و رعیّت تو را مى‏ستایند، و تو از گسترش عدالت میان مردم خشنود خواهى شد، و به افزایش قوّت آنان تکیّه خواهى کرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشیدى، و با گسترش عدالت در بین مردم، و مهربانى با رعیّت، به آنان اطمینان خواهى داشت، آنگاه اگر در آینده کارى پیش آید و به عهده‏شان بگذارى، با شادمانى خواهند پذیرفت، زیرا عمران و آبادى، قدرت تحمّل مردم را زیاد مى‏کند. همانا ویرانى زمین به جهت تنگدستى کشاورزان است، و تنگدستى کشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانى است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاریخ گذشتگان عبرت نمى‏گیرند. پنجم سیماى نویسندگان و منشیان سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستى بیندیش، و کارهایت را به بهترین آنان واگذار، و نامه‏هاى محرمانه، که در بر دارنده سیاست‏ها و اسرار تو است، از میان نویسندگان به کسى اختصاص ده که صالح‏تر از دیگران باشد، کسى که گرامى داشتن، او را به سرکشى و تجاوز نکشاند تا در حضور دیگران با تو مخالفت کند، و در رساندن نامه کار گزارانت به تو، یا رساندن پاسخ‏هاى تو به آنان کوتاهى نکند، و در آنچه براى تو مى‏ستاند یا از طرف تو به آنان تحویل مى‏دهد، فراموش کار نباشد. و در تنظیم هیچ قراردادى سستى نورزد، و در برهم زدن قراردادى که به زیان توست کوتاهى نکند، و منزلت و قدر خویش را بشناسد، همانا آن که از شناخت قدر خویش عاجز باشد، در شناخت قدر دیگران جاهل‏تر است. مبادا در گزینش نویسندگان و منشیان، بر تیز هوشى و اطمینان شخصى و خوش باورى خود تکیه نمایى، زیرا افراد زیرک با ظاهر سازى و خوش خدمتى، نظر زمامداران را به خود جلب مى‏نمایند، که در پس این ظاهر سازى‏ها، نه خیرخواهى وجود دارد، و نه از امانت دارى نشانى یافت مى‏شود لکن آنها را با خدماتى که براى زمامداران شایسته و پیشین انجام داده‏اند بیازماى، به کاتبان و نویسندگانى اعتماد داشته باش که در میان مردم آثارى نیکو گذاشته، و به امانت دارى از همه مشهورترند، که چنین انتخاب درستى نشان دهنده خیرخواهى تو براى خدا، و مردمى است که حاکم آنانى. براى هر یک از کارهایت سرپرستى برگزین که بزرگى کار بر او چیرگى نیابد، و فراوانى کار او را در مانده نسازد، و بدان که هر گاه در کار نویسندگان و منشیان تو کمبودى وجود داشته باشد که تو بى‏خبر باشى خطرات آن دامنگیر تو خواهد بود. ششم سیماى بازرگانان و صاحبان صنایع سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر، و آنها را به نیکوکارى سفارش کن، بازرگانانى که در شهر ساکنند، یا آنان که همواره در سیر و کوچ کردن مى‏باشند، و بازرگانانى که با نیروى جسمانى کار مى‏کنند، چرا که آنان منابع اصلى منفعت، و پدید آورندگان وسایل زندگى و آسایش، و آوردندگان وسایل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى‏باشند، از بیابان‏ها و دریاها، و دشت‏ها و کوهستان‏ها، جاهاى سختى که مردم در آن اجتماع نمى‏کنند، یا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمى آرامند، و از ستیزه جویى آنان ترسى وجود نخواهد داشت، مردمى آشتى طلبند که فتنه انگیزى ندارند. در کار آنها بیندیش چه در شهرى باشند که تو به سر مى‏برى، یا در شهرهاى دیگر، با توجه به آنچه که تذکر دادم. این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانى هم هستند که تنگ نظر و بد معامله و بخیل و احتکار کننده‏اند، که تنها با زورگویى به سود خود مى‏اندیشند. و کالا را به هر قیمتى که مى‏خواهند مى‏فروشند، که این سود جویى و گران فروشى براى همه افراد جامعه زیانبار، و عیب بزرگى بر زمامدار است. پس، از احتکار کالا جلوگیرى کن، که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از آن جلوگیرى مى‏کرد، باید خرید و فروش در جامعه اسلامى، به سادگى و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخ‏هایى که بر فروشنده و خریدار زیانى نرساند، کسى که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، امّا در کیفر او اسراف نکن. هفتم سیماى محرومان و مستضعفان سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‏اى ندارند، [و عبارتند] از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقه محروم گروهى خویشتن دارى کرده، و گروهى به گدایى دست نیاز بر مى‏دارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش که خداوند براى این طبقه معیّن فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غلّه‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیک‏ترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئول رعایت آن مى‏باشى. مبادا سر مستى حکومت تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسئولیّت‏هاى کوچک‏تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى بر مگردان، به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمى‏آیند و دیگران آنان را کوچک مى‏شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند. براى این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتنند فردى را انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونه‏اى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا این گروه در میان رعیّت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را به گونه‏اى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى، از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده که راه چاره‏اى ندارند. و دست نیاز بر نمى‏دارند، پیوسته دلجویى کن که مسئولیّتى سنگین بر دوش زمامداران است، اگر چه حق، تمامش سنگین است امّا خدا آن را بر مردمى آسان مى‏کند که آخرت مى‏طلبند، نفس را به شکیبایى وا مى‏دارند، و به وعده‏هاى پروردگار اطمینان دارند. پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصا به امور آنان رسیدگى کنى، و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بارها شنیدم که مى‏فرمود: «ملّتى که حق ناتوانان را از زورمندان، بى اضطراب و بهانه‏اى باز نستاند، رستگار نخواهد شد» پس درشتى و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن، و تنگ خویى و خود بزرگ بینى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشاید، و تو را پاداش اطاعت ببخشاید، آنچه به مردم مى‏بخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چیزى را از کسى باز مى‏دارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد. 9 اخلاق اختصاصى رهبرى بخشى از کارها به گونه‏اى است که خود باید انجام دهى، مانند پاسخ دادن به کارگزاران دولتى، در آنجا که منشیان تو از پاسخ دادن به آنها درمانده‏اند، و دیگر، بر آوردن نیاز مردم در همان روزى که به تو عرضه مى‏دارند، و یارانت در رفع نیاز آنان ناتوانند، کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روزى، کارى مخصوص به خود دارد. نیکوترین وقت‏ها و بهترین ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب کن، اگر چه همه وقت براى خداست، اگر نیّت درست و رعیّت در آسایش قرار داشته باشد. از کارهایى که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است که ویژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده، و آنچه تو را به خدا نزدیک مى‏کند بى‏عیب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى. هنگامى که نماز به جماعت مى‏خوانى، نه با طولانى کردن نماز، مردم را بپراکن و نه آن که آن را تباه سازى، زیرا در میان مردم، بیمار یا صاحب حاجتى وجود دارد. آنگاه که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مرا به یمن مى‏فرستاد از او پرسیدم، با مردم چگونه نماز بخوانم فرمود: «در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مؤمنان مهربان باش» هیچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن رهبران، نمونه‏اى از تنگ خویى و کم اطّلاعى در امور جامعه مى‏باشد. نهان شدن از رعیّت، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است باز مى‏دارد، پس کار بزرگ، اندک، و کار اندک بزرگ جلوه مى‏کند، زیبا زشت، و زشت زیبا مى‏نماید، و باطل به لباس حق در آید. همانا زمامدار، آنچه را که مردم از او پوشیده دارند نمى‏داند، و حق را نیز نشانه‏اى نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال یکى از آن دو نفر مى‏باشى: یا خود را براى جانبازى در راه حق آماده کرده‏اى که در این حال، نسبت به حقّ واجبى که باید بپردازى یا کار نیکى که باید انجام دهى ترسى ندارى، پس چرا خود را پنهان مى‏دارى و یا مردى بخیل و تنگ نظرى، که در این صورت نیز مردم چون تو را بنگرند مأیوس شده از درخواست کردن باز مانند. با اینکه بسیارى از نیازمندى‏هاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت، که شکایت از ستم دارند یا خواستار عدالتند، یا در خرید و فروش خواهان انصافند. 10 اخلاق رهبرى با خویشاوندان همانا زمامداران را خواص و نزدیکانى است که خود خواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن ، و به گونه‏اى با آنان رفتار کن که قرار دادى به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند آبیارى مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینه‏هاى آن را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت سودش براى آنان، و عیب و ننگش در دنیا و آخرت براى تو خواهد ماند. حق را به صاحب حق، هر کس که باشد، نزدیک یا دور، بپرداز، و در این کار شکیبا باش، و این شکیبایى را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراى حق مشکلاتى براى نزدیکانت فراهم آورد، تحمّل سنگینى آن را به یاد قیامت بر خود هموار ساز. و هر گاه رعیّت بر تو بد گمان گردد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار، و با این کار از بدگمانى نجاتشان ده، که این کار ریاضتى براى خود سازى تو، و مهربانى کردن نسبت به رعیّت است، و این پوزش خواهى تو آنان را به حق وامى‏دارد. 11 روش برخورد با دشمن هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکرى تو، و امنیّت کشور در صلح تأمین مى‏گردد. لکن زنهار زنهار از دشمن خود پس از آشتى کردن، زیرا گاهى دشمن نزدیک مى‏شود تا غافلگیر کند، پس دور اندیش باش، و خوشبینى خود را متّهم کن. حال اگر پیمانى بین تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خویش وفا دار باش، و بر آنچه بر عهده گرفتى امانت دار باش، و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نیست. که همه مردم جهان با تمام اختلافاتى که در افکار و تمایلات دارند، در آن اتّفاق نظر داشته باشند. تا آنجا که مشرکین زمان جاهلیّت به عهد و پیمانى که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زیرا که آینده ناگوار پیمان شکنى را آزمودند. پس هرگز پیمان شکن مباش، و در عهد خود خیانت مکن، و دشمن را فریب مده، زیرا کسى جز نادان بدکار، بر خدا گستاخى روا نمى‏دارد، خداوند عهد و پیمانى که با نام او شکل مى‏گیرد با رحمت خود مایه آسایش بندگان، و پناهگاه امنى براى پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حریم أمن آن روى بیاورند. پس فساد، خیانت، فریب، در عهد و پیمان راه ندارد. مبادا قراردادى را امضاء کنى که در آن براى دغلکارى و فریب راه‏هایى وجود دارد، و پس از محکم کارى و دقّت در قرار داد نامه، دست از بهانه جویى بردار، مبادا مشکلات پیمانى که بر عهده‏ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پیمان شکنى وا دارد، زیرا شکیبایى تو در مشکلات پیمان‏ها که امید پیروزى در آینده را به همراه دارد، بهتر از پیمان شکنى است که از کیفر آن مى‏ترسى، و در دنیا و آخرت نمى‏توانى پاسخ گوى پیمان شکنى باشى. 12 هشدارها اوّل- هشدار از خون ناحق از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق کیفر الهى را نزدیک مجازات را بزرگ نمى‏کند، و نابودى نعمت‏ها را سرعت نمى‏بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمى‏گرداند، و روز قیامت خداى سبحان قبل از رسیدگى اعمال بندگان، نسبت به خون‏هاى ناحق ریخته شده داورى خواهد کرد، پس با ریختن خونى حرام، حکومت خود را تقویت مکن. زیرا خون ناحق، پایه‏هاى حکومت را سست، و پست مى‏کند و بنیاد آن را بر کنده به دیگرى منتقل سازد، و تو، نه در نزد من، و نه در پیشگاه خداوند، عذرى در خون ناحق نخواهى داشت چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزى نیست. اگر به خطا خون کسى ریختى، یا تازیانه یا شمشیر، یا دستت دچار تند روى شد،- که گاه مشتى سبب کشتن کسى مى‏گردد، چه رسد به بیش از آن- مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد. دوّم- هشدار از خود پسندى مبادا هرگز دچار خود پسندى گردى و به خوبى‏هاى خود اطمینان کنى، و ستایش را دوست داشته باشى، که اینها همه از بهترین فرصت‏هاى شیطان براى هجوم آوردن به توست، و کردار نیک، نیکوکاران را نابود سازد. سوّم- هشدار از منّت گذارى مبادا هرگز با خدمت‏هایى که انجام دادى بر مردم منّت گذارى، یا آنچه را انجام داده‏اى بزرگ بشمارى، یا مردم را وعده‏اى داده، سپس خلف وعده نمایى منّت نهادن، پاداش نیکوکارى را از بین مى‏برد، و کارى را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند، و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را بر مى‏انگیزاند که خداى بزرگ فرمود: «دشمنى بزرگ نزد خدا آن که بگویید و عمل نکنید» چهارم- هشدار از شتابزدگى مبادا هرگز در کارى که وقت آن فرا نرسیده شتاب کنى، یا کارى که وقت آن رسیده سستى ورزى، و یا در چیزى که (حقیقت آن) روشن نیست ستیزه جویى نمایى و یا در کارهاى واضح و آشکار کوتاهى کنى تلاش کن تا هر کارى را در جاى خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى. پنجم هشدار از امتیاز خواهى مبادا هرگز در آنچه که با مردم مساوى هستى امتیازى خواهى از امورى که بر همه روشن است، غفلت کنى، زیرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولى، و به زودى پرده از کارها یک سو رود، و انتقام ستمدیده را از تو باز مى‏گیرند. باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندى زبانت را در اختیار خود گیر، و با پرهیز از شتابزدگى، و فروخوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلّط نخواهى شد مگر با یاد فراوان قیامت، و بازگشت به سوى خدا. آنچه بر تو لازم است آن که حکومت‏هاى دادگستر پیشین، سنّت‏هاى با ارزش گذشتگان، روش‏هاى پسندیده رفتگان، و آثار پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و واجباتى که در کتاب خداست، را همواره به یاد آورى، و به آنچه ما عمل کرده‏ایم پیروى کنى، و براى پیروى از فرامین این عهد نامه‏اى که براى تو نوشته‏ام، و با آن حجّت را بر تو تمام کرده‏ام، تلاش کن، زیرا اگر نفس سرکشى کرد و بر تو چیره شد عذرى نزد من نداشته باشى. از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده، و قدرت برترش در انجام تمام خواسته‏ها، درخواست مى‏کنیم که به آنچه موجب خشنودى اوست ما و تو را موفّق فرماید، که نزد او و خلق او، داراى عذرى روشن باشیم، برخوردار از ستایش بندگان، یادگار نیک در شهرها، رسیدن به همه نعمت‏ها، و کرامت‏ها بوده، و اینکه پایان عمر من و تو را به شهادت و رستگارى ختم فرماید، که همانا ما به سوى او باز مى‏گردیم. با درود به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و اهل بیت پاکیزه و پاک او، درودى فراوان و پیوسته. با درود.

ن۵۲

ترجمه نامه 52 (نامه به فرمانداران شهرها در باره وقت نماز)

وقت‏هاى نماز پنجگانه

پس از یاد خدا و درود نماز ظهر را با مردم وقتى بخوانید که آفتاب به طرف مغرب رفته، سایه آن به اندازه دیوار آغل بز گسترده شود، و نماز عصر را با مردم هنگامى بخوانید که خورشید سفید است و جلوه دارد و پاره‏اى از روز مانده که تا غروب مى‏توان دو فرسخ راه را پیمود.  و نماز مغرب را با مردم زمانى بخوانید که روزه دار افطار، و حاجى از عرفات به سوى منى کوچ مى‏کند. و نماز عشاء را با مردم وقتى بخوانید که شفق پنهان، و یک سوّم از شب بگذرد،  و نماز صبح را با مردم هنگامى بخوانید که شخص چهره همراه خویش را بشناسد، و نماز جماعت را در حد ناتوان آنان بگزارید، و فتنه‏گر مباشید.

 

ن۵۱

ترجمه نامه 51 (نامه به کارگزاران بیت المال)

اخلاق اجتماعى کارگزاران اقتصادى

از بنده خدا على امیر مؤمنان به کارگزاران جمع آورى مالیات. پس از یاد خدا و درود. همانا کسى که از روز قیامت نترسد، زاد و توشه‏اى از پیش نخواهد فرستاد. بدانید مسئولیّتى را که به عهده گرفته‏اید اندک  امّا پاداش آن فراوان است، اگر براى آنچه که خدا نهى کرد «مانند ستمکارى و دشمنى» کیفرى نبود. براى رسیدن به پاداش در ترک آن نیز عذرى وجود نداشت، در روابط خود با مردم انصاف داشته باشید،  و در بر آوردن نیازهایشان شکیبا باشید. همانا شما خزانه‏داران مردم. و نمایندگان ملّت، و سفیران پیشوایان هستید، هرگز کسى را از نیازمندى او باز ندارید، و از خواسته‏هاى مشروعش محروم نسازید،  و براى گرفتن مالیات از مردم، لباس‏هاى تابستانى یا زمستانى، و مرکب سوارى، و برده کارى او را نفروشید، و براى گرفتن درهمى، کسى را با تازیانه نزنید،  و به مال کسى «نمازگزار باشد، یا غیر مسلمانى که در پناه اسلام است»  دست اندازى نکنید، جز اسب یا اسلحه‏اى که براى تجاوز به مسلمان‏ها به کار گرفته مى‏شود. زیرا براى مسلمان جایز نیست آنها را در اختیار دشمنان اسلام بگذارد،  تا نیرومندتر از سپاه اسلام گردند. از پند دادن به نفس خویش هیچ گونه کوتاهى نداشته، از خوشرفتارى با سپاهیان،  و کمک به رعایا، و تقویت دین خدا، غفلت نکنید، و آنچه در راه خدا بر شما واجب است انجام دهید.  همانا خداى سبحان از ما و شما خواسته است که در شکرگزارى کوشا بوده، و با تمام قدرت او را یارى کنیم، «و نیرویى جز از جانب خدا نیست».

 

ن50

ترجمه نامه 50(نامه به فرماندهان سپاه)

1 پرهیز از غرور زدگى در نعمت‏ها

از بنده خدا، على بن ابى طالب، امیر مؤمنان به نیروهاى مسلّح و مرز داران کشور پس از یاد خدا و درود همانا بر زمامدار واجب است که اگر اموالى به دست آورد، یا نعمتى مخصوص او شد، دچار دگرگونى نشود،  و با آن اموال و نعمت‏ها، بیشتر به بندگان خدا نزدیک گردد و به برادرانش مهربانى بیشترى روا دارد.

2 مسئولیّت‏هاى رهبرى و نظامیان

آگاه باشید حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگى هیچ رازى را از شما پنهان ندارم،  و کارى را جز حکم شرع، بدون مشورت با شما انجام ندهم، و در پرداخت حق شما کوتاهى نکرده و در وقت تعیین شده آن بپردازم، و با همه شما به گونه‏اى مساوى رفتار کنم. پس وقتى من مسئولیّت‏هاى یاد شده را انجام دهم،  بر خداست که نعمت‏هاى خود را بر شما ارزانى دارد، و اطاعت من بر شما لازم است، و نباید از فرمان من سرپیچى کنید، و در انجام آنچه صلاح است سستى ورزید، و براى رسیدن به حق تلاش کنید، حال اگر شما پایدارى نکنید،  خوارترین افراد نزد من انسان کج رفتار است، که او را به سختى کیفر خواهم داد،  و هیچ راه فرارى نخواهد داشت، پس دستور العمل‏هاى ضرورى را از فرماندهانتان دریافت داشته، و از فرماندهان خود در آنچه که خدا امور شما را اصلاح مى‏کند، اطاعت کنید، با درود. 

 

ن۴۹

ترجمه نامه 49 (نامه دیگرى به معاویه)

هشدار به معاویه از دنیا پرستى

پس از یاد خدا و درود همانا دنیا انسان را به خود سرگرم و از دیگر چیزها باز مى‏دارد. دنیا پرستان چیزى از دنیا به دست نمى‏آوردند جز آن که درى از حرص به رویشان گشوده، و آتش عشق آنان تندتر مى‏گردد، کسى که به دنیاى حرام برسد از آنچه به دست آورده راضى و بى نیاز نمى‏شود،  و در فکر آن است که به دست نیاورده، امّا سر انجام آن، جدا شدن از فراهم آورده‏ها، و به هم ریختن بافته شده‏هاست. اگر از آنچه گذشته عبرت گیرى، آنچه را که باقى مانده مى‏توانى حفظ کنى. با درود.

 

ن۴۸

ترجمه نامه 48 (نامه به معاویه در ماه صفر سال 38 هجرى در صفین)

اندرز دادن دشمن

همانا ستمگرى و دروغ پردازى، انسان را در دین و دنیا رسوا مى‏کند، و عیب او را نزد عیب جویان آشکار مى‏سازد، و تو مى‏دانى آنچه که از دست رفت باز نمى‏گردد.  گروهى باطل طلبیدند، و خواستند با تفسیر دروغین، حکم خدا را دگرگون سازند، و خدا آنان را دروغگو خواند. معاویه، از روزى بترس که صاحبان کارهاى پسندیده خوشحالند، و تأسف مى‏خوردند که چرا عملشان اندک است،  آن روز کسانى که مهار خویش در دست شیطان دادند سخت پشیمانند. تو ما را به داورى قرآن خواندى،   در حالى که خود اهل قرآن نیستى، و ما هم پاسخ مثبت به تو ندادیم، بلکه داورى قرآن را گردن نهادیم. با درود.

 

ن۴۷

ترجمه نامه 47 (وصیّت امام علیه السلام به حسن و حسین علیهما السّلام پس از ضربت ابن ملجم که لعنت خدا بر او باد مى‏باشد که در ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر کوفه مطرح فرمود)

1 پندهاى جاودانه

شما را به ترس از خدا سفارش مى‏کنم، به دنیا پرستى روى نیاورید، گر چه به سراغ شما آید، و بر آنچه از دنیا از دست مى‏دهید اندوهناک مباشید، حق را بگویید، و براى پاداش الهى عمل کنید  و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید. شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانى را که این وصیّت به آنها مى‏رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگى، و ایجاد صلح و آشتى در میانتان سفارش مى‏کنم،  زیرا من از جدّ شما پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که مى‏فرمود: «اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یک سال برتر است».  خدا را خدا را در باره یتیمان، نکند آنان گاهى سیر و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضایع گردد خدا را خدا را در باره همسایگان، حقوقشان را رعایّت کنید که وصیّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شماست، همواره به خوشرفتارى با همسایگان سفارش مى‏کرد تا آنجا که گمان بردیم براى آنان ارثى معیّن خواهد کرد.  خدا را خدا را در باره قرآن، مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشى گیرند. خدا را خدا را در باره نماز، چرا که ستون دین شماست. خدا را خدا را در باره خانه خدا، تا هستید آن را خالى مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمى‏شوید.  خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جانها و زبان‏هاى خویش در راه خدا. بر شما باد به پیوستن با یکدیگر، و بخشش همدیگر، مبادا از هم روى گردانید، و پیوند دوستى را از بین ببرید.  امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که بدهاى شما بر شما مسلّط مى‏گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد (سپس فرمود). 

2 سفارش به رعایت مقررات عدالت در قصاص

اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمین فرو برید [و دست به کشتار بزنید] و بگویید،  امیر مؤمنان کشته شد، بدانید جز کشنده من کسى دیگر نباید کشته شود. درست بنگرید اگر من از ضربت او مردم،  او را تنها یک ضربت بزنید، و دست و پا و دیگر اعضاى او را مبرید، من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: «بپرهیزید از بریدن اعضاى مرده، هر چند سگ دیوانه باشد».

 

ن۴۶

ترجمه نامه 46 (نامه به یکى از فرمانداران در سال 38 هجرى، نوشته‏اند این نامه به مالک اشتر نوشته شد)

مسئوولیّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى

پس از یاد خدا و درود همانا تو از کسانى هستى که در یارى دین از آنها کمک مى‏گیرم، و سرکشى و غرور گناهکاران را در هم مى‏کوبم. و مرزهاى کشور اسلامى را که در تهدید دشمن قرار دارند حفظ مى‏کنم، پس در مشکلات از خدا یارى جوى، و درشتخویى را با اندک نرمى بیامیز.  در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن، و در جایى که جز با درشتى کار انجام نگیرد، درشتى کن،  پر و بالت را برابر رعیّت بگستران، با مردم گشاده روى و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش،  تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند، و نا توانان از عدالت تو مأیوس نگردند. با درود