پژوهش

تحقیق و بررسی کلام مولا و ارتباط آن با قرآن

پژوهش

تحقیق و بررسی کلام مولا و ارتباط آن با قرآن

۰۱۰۰۱

آیا خاصیت اساسى زندگى دفاع از آن نیست ؟ آیا زور بازو ندارید ، یا فرمانده شما نمیداند طعم حیات چیست و شما را رهسپار میدان کارزار میکند ؟ من که نمیخواهم با کشیدن پوست یک دانه جو از دهان مورچه اى به زندگى آن لطمه وارد بسازم اگر چه همه دنیا را بمن بدهند ، ارزش حیات شما را نمیدانم ؟ آیا من شما را فرزندان آدم ( ع ) خلیفة اللّه در روى زمین نمیدانم ؟ هر چه فکر میکنم ، کمترین دلیلى براى این سستى و مسامحه که به [ 211 ] پایان دادن زندگى و ارزشهاى آن تمام خواهد گشت ، پیدا نمیکنم . دردى که شما دارید ، آن معماى لا ینحل نیست که نتوان از عهده حل و فصلش برآمد شما خودتان بهتر از همه میدانید که درد و بیمارى شما ، سخن پردازیها و بى اعتنائى به زندگى و نادانى به دستورات الهى و سهل انگارى در عمل به آنها است . اینست درد شما . دواى این درد چیست ؟ آیا دواى این درد ، نشستن و فردا فردا گفتن است ؟

 

 

 

 

هین مگو فردا که فرداها گذشت تا بکلى نگذرد ایام کشت

تا بکلى نگذرد ایام کشت تا بکلى نگذرد ایام کشت

مولوى آیا دواى درد شما اشکال تراشى ها و چون و چراها و شطرنج بازیهاى فکریست ؟ اینها دوا نیستند ، اینها دردهائى هستند که بشکل پارچه هایى مسموم دردها را مى پوشانند و آنها را مزمن و ریشه دارتر میکنند .

 

از دشمن نهراسید ترس و وحشت شما از دشمن ، شما را زبون و ناتوان نموده و بر قدرت او مى افزاید . ترس و هراس از آن داشته باشید که خود را در برابر دشمنان ببازید . دشمنان نیز مانند شما مردمى هستند که مشمول قوانین طبیعتند . آنان در ترس و اضطراب و آرامش و خوشى و ناخوشى و مقاومت و تزلزل و از همه بالاتر در چشیدن طعم زندگى تفاوتى با شما ندارند . عوامل و نیروهاى طبیعت با آنان خویشاوندى ندارند . قدرت اراده و دفاع از آبرو و شرف در نهاد همه انسانها تعبیه شده و مخصوص بیک گروه معین نیست .

 

28 . ا قولا بغیر علم و غفلة من غیر ورع و طمعا فى غیر حقّ ( آیا سخن بدون علم آیا غفلت بدون خوددارى از آلودگیها آیا طمع و امید براى رسیدن به حق ( پیروزى ) بدون شایستگى ها یا با طمع براى رسیدن به غیر حق ) [ 212 ]

گفتار بدون معرفت و علم ، غفلت از ضرورت خوددارى از آلودگیها ، طمع در پیروزى بدون شایستگى . اینست عوامل تباه کننده زندگى

 

انسان در راهى که به سوى کمال در زندگى کشیده شده است ، از یک فضاى خالى عبور نمیکند ، بلکه چنانکه در این حرکت به هدف گیرى و انتخاب وسیله و آماده نگهداشتن عوامل تشخیص و تحریک درونى نیازمند است ، همچنان بدون پاکداشتن آن درون که فعالیت هاى مزبور را تفسیر و توجیه مینماید ، حرکت به سوى کمال امکان ناپذیر است . این پاکداشتن درون از آلودگى ها و تصفیه آن از خس و خاشاک و خارهاى زهرآگین شهوات و هوى و هوس ها ، ورع نامیده میشود . طمع و امید بستن به پیروزى و وصول به حق بدون تحصیل شایستگى ، نتیجه اى جز پوچ کردن زندگى با خیالات و احساسات غیر قابل دوام چیزى دیگر نیست . آخر چطور سخن میگوئید و داورى میکنید ، بدون آنکه از محتواى سخن و قضاوتتان اطلاعى داشته باشید ؟ این گفتارها و قضاوت ها که میکنید ، نه تنها زبانى ندارند که بگویند : گوینده ما و صادرکننده ما اطلاع و شناختى از محتویات ما ندارد ، بلکه چنان مینمایند که گوینده و قضاوت کننده از همه سطوح و ابعاد کارى که با زبان و فکرش انجام میدهد ، مطلع است . براستى ، دردى خانمانسوزتر از گفتارها و قضاوتهاى جاهلانه در دودمان بشرى وجود ندارد . بلى

 

 

 

 

این زبان چون سنگ و فم آتش وش است سنگ و آهن رامزن برهم گزاف زانکه تاریکست و هر سو پنبه زار ظالم آن قومى که چشمان دوختند عالمى را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند

و انچه بجهد از زبان چون آتش است گه ز روى نقل و گه از روى لاف در میان پنبه چون باشد شرار و ز سخنها عالمى را سوختند روبهان مرده را شیران کند روبهان مرده را شیران کند

این جانهاى آدمیان دم عیسوى دارند و بوسیله کلام نتایج متضاد بوجود میآورند . [ 213 ]

 

 

 

 

جانها در اصل خود عیسى دمند گر حجاب از جانها برخاستى گفت هر جانى مسیح آساستى

یک زمان زخمند و دیگر مرهمند گفت هر جانى مسیح آساستى گفت هر جانى مسیح آساستى

مولوى آرى ، چنانکه همه میدانیم اساسى ترین و عمومى ترین وسیله ارتباط انسانها با یکدیگر سخن است که با اشکالى مانند نوشتن و تلفظ و رمز مشغول فعالیت است . این سخن در هر شکل و هر موقعیتى که بروز میکند ، بدو موضوع مهم دلالت میکند :

 

موضوع یکم معنا و محتوائى که در بردارد . در برداشتن و نشان دادن سخن معناى خود را ، بوسیله وضع شخصى یا قرارداد طبیعى و ذوقى ، بوجود میآید و براى مردمى که با آن لغات سخن میگویند ، تثبیت میشود .

 

موضوع دوم اینست که ابراز کننده سخن همان معنا و محتوى را اراده کرده است که الفاظ آن سخن نشان میدهد .

 

این موضوع با نظر به دخالت شخص گوینده در واقعیت و عدم واقعیت گفتارش ، جنبه حیاتى در انتقال معنى از گوینده به گیرنده دارا میباشد . اهمیت این موضوع از آنجهت است که گوینده ضمناً ادعاى علم و معرفت و شناخت درباره معناى سخنش میکند . بنابراین هر اندازه که پدیده شناخت و معرفت در انسانها عالى تر بوده باشد ، بهره بردارى از سخن و دیگر وسایل ابراز واقعیات ، قاطعانه تر و مفیدتر خواهد بود . بهمین جهت است که تا اهمیت شناخت و معرفت و ارزش و ابعاد آن براى انسانها روشن نشود ، ارزش سخن ها و دیگر وسایل ابراز معانى براى همیشه متزلزل خواهد بود ، مگر آن وسایل انتقال که معنا را بطور طبیعى و جبرى نشان بدهد . و بدانجهت که امیر المؤمنین علیه السلام در سخنان خود در نهج البلاغه در موارد زیادى پدیده هاى علم و معرفت و آگاهى و تجربه و تذکر را مطرح فرموده است ، لذا موضوع شناخت و ابعاد آن را از دیدگاه فلسفى و علمى و قرآنى در اینجا مطرح میکنیم . این نکته را هم باید [ 214 ] در نظر بگیریم که : مباحث فلسفى و علمى درباره شناخت و معرفت و ابعاد آن : مانند تحقیق و تحلیل در موضوعاتى است که کلیات آنها از نظر ارزش و انگیزه و نتیجه در قرآن مطرح شده است و در حقیقت مباحث فلسفى و علمى درباره شناخت ، مقدماتى براى فهم نهائى شناخت و معرفت است که به « حیات معقول » انسانها مربوط میشود و فهم نهائى شناخت و انگیزه و نتایج آن در قرآن مطرح شده است . [ 215 ]

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد