ترجمه نامه 53
(نامه به مالک اشتر، در سال 38 هجرى هنگامى که او را به فرماندارى مصر برگزید، آن هنگام که اوضاع محمد بن ابى بکر متزلزل شد، و از طولانىترین نامههاست که زیبایىهاى تمام نامهها را دارد). بنام خداوند بخشنده و مهربان، این فرمان بنده خدا على امیر مؤمنان، به مالک اشتر پسر حارث است، در عهدى که با او دارد، هنگامى که او را به فرماندارى مصر بر مىگزیند تا خراج آن دیار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح، و شهرهاى مصر را آباد سازد.
1 ضرورت خود سازى
او را به ترس از خدا فرمان مىدهد، و اینکه اطاعت خدا را بر دیگر کارها مقدّم دارد، و آنچه در کتاب خدا آمده، از واجبات و سنّتها را پیروى کند، دستوراتى که جز با پیروى آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضایع کردن آن جنایتکار نخواهد گردید. به او فرمان مىدهد که خدا را با دل و دست و زبان یارى کند، زیرا خداوند پیروزى کسى را تضمین کند که او را یارى دهد، و بزرگ دارد آن کس را که او را بزرگ شمارد. و به او فرمان مىدهد تا نفس خود را از پیروى آرزوها باز دارد، و به هنگام سرکشى رامش کند، که: «همانا نفس همواره به بدى وا مىدارد جز آن که خدا رحمت آورد» پس اى مالک بدان من تو را به سوى شهرهایى فرستادم که پیش از تو دولتهاى عادل یا ستمگرى بر آن حکم راندند، و مردم در کارهاى تو چنان مىنگرند که تو در کارهاى حاکمان پیش از خود مىنگرى، و در باره تو آن مىگویند که تو نسبت به زمامداران گذشته مىگویى، و همانا نیکوکاران را به نام نیکى توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جارى ساخت. پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد، هواى نفس را در اختیار گیر، و از آنچه حلال نیست خویشتن دارى کن، زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش، آن است که در آنچه دوست دارد، یا براى او ناخوشایند است، راه انصاف پیمایى.
2 اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم)
مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دستهاند، دستهاى برادر دینى تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مىباشند. اگر گناهى از آنان سر مىزند یا علّتهایى بر آنان عارض مىشود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتکب مىگردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرماندارى مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسیله آزمودن تو قرار داده است. هرگز با خدا مستیز، که تو را از کیفر او نجاتى نیست، و از بخشش و رحمت او بىنیاز نخواهى بود. بر بخشش دیگران پشیمان مباش، و از کیفر کردن شادى مکن، و از خشمى که توانى از آن رها گردى شتاب نداشته باش. به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان مىدهم، پس باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگ بینى دل را فاسد، و دین را پژمرده، و موجب زوال نعمتهاست. و اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبّر یا خود بزرگ بینى شدى به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشى نجات مىدهد، و تند روى تو را فرو مىنشاند، و عقل و اندیشهات را به جایگاه اصلى باز مىگرداند.
3 پرهیز از غرور و خود پسندى
بپرهیز که خود را در بزرگى همانند خداوند پندارى، و در شکوه خداوندى همانند او دانى، زیرا خداوند هر سرکشى را خوار مىسازد، و هر خود پسندى را بىارزش مىکند. با خدا و با مردم، و با خویشاوندان نزدیک، و با افرادى از رعیّت خود که آنان را دوست دارى، انصاف را رعایت کن، که اگر چنین نکنى ستم روا داشتى، و کسى که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جاى بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را نپذیرد، که با خدا سر جنگ دارد، تا آنگاه که باز گردد، یا توبه کند، و چیزى چون ستمکارى نعمت خدا را دگرگون نمىکند، و کیفر او را نزدیک نمىسازد، که خدا دعاى ستمدیدگان را مىشنود و در کمین ستمکاران است.
4 مردم گرایى، حق گرایى
دوست داشتنىترین چیزها در نزد تو، در حق میانهترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گستردهترین باشد، که همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص (نزدیکان) را از بین مىبرد، امّا خشم خواص را خشنودى همگان بىأثر مىکند. خواصّ جامعه، همواره بار سنگینى را بر حکومت تحمیل مىکنند زیرا در روزگار سختى یاریشان کمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضىتر، و در خواستههایشان پافشارتر، و در عطا و بخششها کم سپاستر، و به هنگام منع خواستهها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر مىباشند. در صورتى که ستونهاى استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهاى ذخیره دفاعى، عموم مردم مىباشند، پس به آنها گرایش داشته و اشتیاق تو با آنان باشد.
5 ضرورت راز دارى
از رعیّت، آنان را که عیب جوترند از خود دور کن ، زیرا مردم عیوبى دارند که رهبر امّت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشکار گردانى، و آنچه که هویداست بپوشانى، که داورى در آنچه از تو پنهان است با خداى جهان مىباشد، پس چندان که مىتوانى زشتىها را بپوشان، تا آن را که دوست دارى بر رعیّت پوشیده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کینهاى را در مردم بگشاى، و رشته هر نوع دشمنى را قطع کن، و از آنچه که در نظر روشن نیست کناره گیر. در تصدیق سخن چین شتاب مکن، زیرا سخن چین گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر مىشود امّا خیانتکار است.
6 جایگاه صحیح مشورت
بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکارى باز مىدارد، و از تنگدستى مىترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیّه تو را سست مىکند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکارى در نظرت زینت مىدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند که ریشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است. بدترین وزیران تو، کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشته، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران، و یارى دهندگان ستمکارانند. تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى امثال آنها را داشته، امّا گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند: کسانى که ستمکارى را بر ستمى یارى نکرده، و گناه کارى را در گناهى کمک نرسانده باشند. هزینه این گونه از افراد بر تو سبکتر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستى آنان با غیر تو کمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزدیک، و راز داران خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادى را که در حق گویى از همه صریحترند، و در آنچه را که خدا براى دوستانش نمىپسندد تو را مدد کار نباشند، انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند.
7 اصول روابط اجتماعى رهبران
تا مىتوانى با پرهیزکاران و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند، و تو را براى اعمال زشتى که انجام ندادهاى تشویق نکنند، که ستایش بىاندازه، خود پسندى مىآورد، و انسان را به سرکشى وا مىدارد. هرگز نیکو کار و بدکار در نظرت یکسان نباشند، زیرا نیکوکاران در نیکوکارى بىرغبت، و بدکاران در بد کارى تشویق مىگردند، پس هر کدام از آنان را بر أساس کردارشان پاداش ده. بدان اى مالک هیچ وسیلهاى براى جلب اعتماد والى به رعیّت بهتر از نیکوکارى به مردم، و تخفیف مالیات، و عدم اجبار مردم به کارى که دوست ندارند، نمىباشد، پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفادارى رعیّت، خوشبین شوى، که این خوشبینى رنج طولانى مشکلات را از تو بر مىدارد،
پس به آنان که بیشتر احسان کردى بیشتر خوشبین باش، و به آنان که بد رفتارى کردى بد گمانتر باش. و آداب پسندیدهاى را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند، و ملّت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابى که به سنّتهاى خوب گذشته زیان وارد مىکند ، پدید نیاور، که پاداش براى آورنده سنّت، و کیفر آن براى تو باشد که آنها را در هم شکستى. با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکیمان فراوان بحث کن، که مایه آبادانى و اصلاح شهرها، و برقرارى نظم و قانونى است که در گذشته نیز وجود داشت.
8 شناخت اقشار گوناگون اجتماعى
اى مالک بدان مردم از گروههاى گوناگونى مىباشند که اصلاح هر یک جز با دیگرى امکان ندارد، و هیچ یک از گروهها از گروه دیگر بىنیاز نیست. از آن قشرها، لشکریان خدا، و نویسندگان عمومى و خصوصى، قضات دادگستر، کارگزاران عدل و نظم اجتماعى، جزیه دهندگان، پرداخت کنندگان مالیات، تجّار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پیشهوران، و نیز طبقه پایین جامعه، یعنى نیازمندان و مستمندان مىباشند، که براى هر یک خداوند سهمى مقرّر داشته، و مقدار واجب آن را در قرآن یا سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم تعیین کرده که پیمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر ما لازم است. پس سپاهیان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعیّت، و زینت و وقار زمامداران، شکوه دین، و راههاى تحقّق امنیّت کشورند. امور مردم جز با سپاهیان استوار نگردد، و پایدارى سپاهیان جز به خراج و مالیات رعیّت انجام نمىشود که با آن براى جهاد با دشمن تقویت گردند، و براى اصلاح امور خویش به آن تکیّه کنند، و نیازمندىهاى خود را برطرف سازند. سپس سپاهیان و مردم، جز با گروه سوم نمىتوانند پایدار باشند، و آن قضات، و کارگزاران دولت، و نویسندگان حکومتند، که قراردادها و معاملات را استوار مىکنند، و آنچه به سود مسلمانان است فراهم مىآورند، و در کارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند. و گروههاى یاد شده بدون بازرگانان، و صاحبان صنایع نمىتوانند دوام بیاورند، زیرا آنان وسائل زندگى را فراهم مىآورند، و در بازارها عرضه مىکنند، و بسیارى از وسایل زندگى را با دست مىسازند که از توان دیگران خارج است. قشر دیگر، طبقه پایین از نیازمندان و مستمندانند که باید به آنها بخشش و یارى کرد. براى تمام اقشار گوناگون یاد شده، در پیشگاه خدا گشایشى است، و همه آنان به مقدارى که امورشان اصلاح شود بر زمامدار، حقّى مشخصّ دارند، و زمامدار از انجام آنچه خدا بر او واجب کرده است نمىتواند موفّق باشد جز آن که تلاش فراوان نماید، و از خدا یارى بطلبد، و خود را براى انجام حق آماده سازد، و در همه کارها، آسان باشد یا دشوار، شکیبایى ورزد.
اوّل سیماى نظامیان
براى فرماندهى سپاه کسى را برگزین که خیرخواهى او براى خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و امام تو بیشتر، و دامن او پاکتر، شکیبایى او برتر باشد، از کسانى که دیر به خشم آید، و عذر پذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد کند، درشتى او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانى او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانوادههاى ریشهدار، داراى شخصیّت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزدیک بر قرار کن، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع کرده، و نیکىها را در خود گرد آوردهاند. پس در کارهاى آنان به گونهاى بیندیش که پدرى مهربان در باره فرزندش مىاندیشد، و مبادا آنچه را که آنان را بدان نیرومند مىکنى در نظرت بزرگ جلوه کند، و نیکوکارى تو نسبت به آنان- هر چند اندک باشد- خوار مپندار، زیرا نیکى، آنان را به خیرخواهى تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نیکو گرداند، و رسیدگى به امور کوچک آنان را به خاطر رسیدگى به کارهاى بزرگشان وامگذار، زیرا از نیکى اندک تو سود مىبرند، و به نیکىهاى بزرگ تو بىنیاز نیستند. برگزیدهترین فرماندهان سپاه تو، کسى باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد، به اندازهاى که خانوادههایشان در پشت جبهه، و خودشان در آسایش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به یک چیز بیندیشند. همانا مهربانى تو نسبت به سربازان، دلهایشان را به تو مىکشاند، و همانا برترین روشنى چشم زمامداران، برقرارى عدل در شهرها و آشکار شدن محبّت مردم نسبت به رهبر است، که محبّت دلهاى رعیّت جز با پاکى قلبها پدید نمىآید، و خیرخواهى آنان زمانى است که با رغبت و شوق پیرامون رهبر را گرفته، و حکومت بار سنگینى را بر دوش رعیّت نگذاشته باشد، و طولانى شدن مدت زمامدارى بر ملّت ناگوار نباشد. پس آرزوهاى سپاهیان را بر آور، و همواره از آنان ستایش کن، و کارهاى مهمّى که انجام دادهاند بر شمار، زیرا یادآورى کارهاى ارزشمند آنان، شجاعان را بر مىانگیزاند، و ترسوها را به تلاش وامىدارد، انشاء اللّه. و در یک ارزشیابى دقیق، رنج و زحمات هر یک از آنان را شناسایى کن، و هرگز تلاش و رنج کسى را به حساب دیگرى نگذاشته،
و ارزش خدمت او را ناچیز مشمار، تا شرافت و بزرگى کسى موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشمارى، یا گمنامى کسى باعث شود که کار بزرگ او را ناچیز بدانى. مشکلاتى که در احکام نظامیان براى تو پدید مىآید، و امورى که براى تو شبهه ناکند، به خدا، و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم باز گردان، زیرا خدا براى مردمى که علاقه داشته هدایتشان کند فرموده است: «اى کسانى که ایمان آوردید، از خدا و رسول و امامانى که از شما هستند اطاعت کنید، و اگر در چیزى نزاع دارید، آن را به خدا و رسولش باز گردانید» پس باز گرداندن چیزى به خدا، یعنى عمل کردن به قرآن، و باز گرداندن به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم یعنى عمل کردن به سنّت او که وحدت بخش است، نه عامل پراکندگى.
دوّم سیماى قضات و داوران
سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه با احتیاطتر عمل کند، و در یافتن دلیل اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپى شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر، و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برندهتر باشد، کسى که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنین کسانى بسیار اندکند. پس از انتخاب قاضى، هر چه بیشتر در قضاوتهاى او بیندیش، و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او بر طرف گردد، و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در أمان باشد. در دستوراتى که دادم نیک بنگر که همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود، که با نام دین به هوا پرستى پرداخته، و دنیاى خود را به دست مىآوردند.
سوّم سیماى کارگزاران دولتى
سپس در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصى، و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن، زیرا نوعى ستمگرى و خیانت است. کارگزاران دولتى را از میان مردمى با تجربه و با حیا،از خاندانهاى پاکیزه و با تقوى، که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب کن، زیرا اخلاق آنان گرامىتر، و آبرویشان محفوظتر، و طمع و روزىشان کمتر، و آینده نگرى آنان بیشتر است. سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مىکوشند، و با بىنیازى، دست به اموال بیت المال نمىزنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند. سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان، سبب امانت دارى، و مهربانى با رعیّت خواهد بود. و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهى قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، زیرا بهبودى مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مىباشد، و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند. باید تلاش تو در آبادانى زمین زیرا بهبودى مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مىباشد، و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند. باید تلاش تو در آبادانى زمین بیشتر از جمع آورى خراج باشد که خراج جز با آبادانى فراهم نمىگردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدّتى دوام نیاورد. پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینى مالیات، یا آفت زدگى، یا خشک شدن آب چشمهها، یا کمى باران، یا خراب شدن زمین در سیلابها، یا خشکسالى، در گرفتن مالیات به میزانى تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد، و هرگز تخفیف دادن در خراج تو را نگران نسازد زیرا آن، اندوختهاى است که در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولایتهاى تو نقش دارد، و رعیّت تو را مىستایند، و تو از گسترش عدالت میان مردم خشنود خواهى شد، و به افزایش قوّت آنان تکیّه خواهى کرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشیدى، و با گسترش عدالت در بین مردم، و مهربانى با رعیّت، به آنان اطمینان خواهى داشت، آنگاه اگر در آینده کارى پیش آید
و به عهدهشان بگذارى، با شادمانى خواهند پذیرفت، زیرا عمران و آبادى، قدرت تحمّل مردم را زیاد مىکند. همانا ویرانى زمین به جهت تنگدستى کشاورزان است، و تنگدستى کشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانى است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاریخ گذشتگان عبرت نمىگیرند.
پنجم سیماى نویسندگان و منشیان
سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستى بیندیش، و کارهایت را به بهترین آنان واگذار، و نامههاى محرمانه، که در بر دارنده سیاستها و اسرار تو است، از میان نویسندگان به کسى اختصاص ده که صالحتر از دیگران باشد، کسى که گرامى داشتن، او را به سرکشى و تجاوز نکشاند تا در حضور دیگران با تو مخالفت کند، و در رساندن نامه کار گزارانت به تو، یا رساندن پاسخهاى تو به آنان کوتاهى نکند، و در آنچه براى تو مىستاند یا از طرف تو به آنان تحویل مىدهد، فراموش کار نباشد. و در تنظیم هیچ قراردادى سستى نورزد، و در برهم زدن قراردادى که به زیان توست کوتاهى نکند، و منزلت و قدر خویش را بشناسد، همانا آن که از شناخت قدر خویش عاجز باشد، در شناخت قدر دیگران جاهلتر است. مبادا در گزینش نویسندگان و منشیان، بر تیز هوشى و اطمینان شخصى و خوش باورى خود تکیه نمایى، زیرا افراد زیرک با ظاهر سازى و خوش خدمتى، نظر زمامداران را به خود جلب مىنمایند، که در پس این ظاهر سازىها، نه خیرخواهى وجود دارد، و نه از امانت دارى نشانى یافت مىشود لکن آنها را با خدماتى که براى زمامداران شایسته و پیشین انجام دادهاند بیازماى، به کاتبان و نویسندگانى اعتماد داشته باش که در میان مردم آثارى نیکو گذاشته، و به امانت دارى از همه مشهورترند، که چنین انتخاب درستى نشان دهنده خیرخواهى تو براى خدا، و مردمى است که حاکم آنانى. براى هر یک از کارهایت سرپرستى برگزین که بزرگى کار بر او چیرگى نیابد، و فراوانى کار او را در مانده نسازد، و بدان که هر گاه در کار نویسندگان و منشیان تو کمبودى وجود داشته باشد که تو بىخبر باشى خطرات آن دامنگیر تو خواهد بود.
ششم سیماى بازرگانان و صاحبان صنایع
سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر، و آنها را به نیکوکارى سفارش کن، بازرگانانى که در شهر ساکنند، یا آنان که همواره در سیر و کوچ کردن مىباشند، و بازرگانانى که با نیروى جسمانى کار مىکنند، چرا که آنان منابع اصلى منفعت، و پدید آورندگان وسایل زندگى و آسایش، و آوردندگان وسایل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مىباشند، از بیابانها و دریاها، و دشتها و کوهستانها، جاهاى سختى که مردم در آن اجتماع نمىکنند، یا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمى آرامند،
و از ستیزه جویى آنان ترسى وجود نخواهد داشت، مردمى آشتى طلبند که فتنه انگیزى ندارند. در کار آنها بیندیش چه در شهرى باشند که تو به سر مىبرى، یا در شهرهاى دیگر، با توجه به آنچه که تذکر دادم. این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانى هم هستند که تنگ نظر و بد معامله و بخیل و احتکار کنندهاند، که تنها با زورگویى به سود خود مىاندیشند. و کالا را به هر قیمتى که مىخواهند مىفروشند، که این سود جویى و گران فروشى براى همه افراد جامعه زیانبار، و عیب بزرگى بر زمامدار است. پس، از احتکار کالا جلوگیرى کن، که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از آن جلوگیرى مىکرد، باید خرید و فروش در جامعه اسلامى، به سادگى و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخهایى که بر فروشنده و خریدار زیانى نرساند، کسى که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، امّا در کیفر او اسراف نکن.
هفتم سیماى محرومان و مستضعفان
سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چارهاى ندارند، [و عبارتند] از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقه محروم گروهى خویشتن دارى کرده، و گروهى به گدایى دست نیاز بر مىدارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش که خداوند براى این طبقه معیّن فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غلّههاى زمینهاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئول رعایت آن مىباشى. مبادا سر مستى حکومت تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسئولیّتهاى کوچکتر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى بر مگردان، به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمىآیند و دیگران آنان را کوچک مىشمارند و کمتر به تو دسترسى دارند. براى این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتنند فردى را انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونهاى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا این گروه در میان رعیّت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را به گونهاى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى، از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده که راه چارهاى ندارند. و دست نیاز بر نمىدارند، پیوسته دلجویى کن که مسئولیّتى سنگین بر دوش زمامداران است، اگر چه حق، تمامش سنگین است امّا خدا آن را بر مردمى آسان مىکند که آخرت مىطلبند، نفس را به شکیبایى وا مىدارند، و به وعدههاى پروردگار اطمینان دارند. پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصا به امور آنان رسیدگى کنى، و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بارها شنیدم که مىفرمود: «ملّتى که حق ناتوانان را از زورمندان، بى اضطراب و بهانهاى باز نستاند، رستگار نخواهد شد» پس درشتى و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن، و تنگ خویى و خود بزرگ بینى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشاید، و تو را پاداش اطاعت ببخشاید، آنچه به مردم مىبخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چیزى را از کسى باز مىدارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد.
9 اخلاق اختصاصى رهبرى
بخشى از کارها به گونهاى است که خود باید انجام دهى، مانند پاسخ دادن به کارگزاران دولتى، در آنجا که منشیان تو از پاسخ دادن به آنها درماندهاند، و دیگر، بر آوردن نیاز مردم در همان روزى که به تو عرضه مىدارند، و یارانت در رفع نیاز آنان ناتوانند، کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روزى، کارى مخصوص به خود دارد. نیکوترین وقتها و بهترین ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب کن، اگر چه همه وقت براى خداست، اگر نیّت درست و رعیّت در آسایش قرار داشته باشد. از کارهایى که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است که ویژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده، و آنچه تو را به خدا نزدیک مىکند بىعیب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى. هنگامى که نماز به جماعت مىخوانى، نه با طولانى کردن نماز، مردم را بپراکن و نه آن که آن را تباه سازى، زیرا در میان مردم، بیمار یا صاحب حاجتى وجود دارد. آنگاه که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مرا به یمن مىفرستاد از او پرسیدم، با مردم چگونه نماز بخوانم فرمود: «در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مؤمنان مهربان باش» هیچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن رهبران، نمونهاى از تنگ خویى و کم اطّلاعى در امور جامعه مىباشد. نهان شدن از رعیّت، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است باز مىدارد، پس کار بزرگ، اندک، و کار اندک بزرگ جلوه مىکند، زیبا زشت، و زشت زیبا مىنماید، و باطل به لباس حق در آید. همانا زمامدار، آنچه را که مردم از او پوشیده دارند نمىداند، و حق را نیز نشانهاى نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال یکى از آن دو نفر مىباشى: یا خود را براى جانبازى در راه حق آماده کردهاى که در این حال، نسبت به حقّ واجبى که باید بپردازى یا کار نیکى که باید انجام دهى ترسى ندارى، پس چرا خود را پنهان مىدارى و یا مردى بخیل و تنگ نظرى، که در این صورت نیز مردم چون تو را بنگرند مأیوس شده از درخواست کردن باز مانند. با اینکه بسیارى از نیازمندىهاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت، که شکایت از ستم دارند یا خواستار عدالتند، یا در خرید و فروش خواهان انصافند.
10 اخلاق رهبرى با خویشاوندان
همانا زمامداران را خواص و نزدیکانى است که خود خواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن ، و به گونهاى با آنان رفتار کن که قرار دادى به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند آبیارى مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینههاى آن را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت سودش براى آنان، و عیب و ننگش در دنیا و آخرت براى تو خواهد ماند. حق را به صاحب حق، هر کس که باشد، نزدیک یا دور، بپرداز، و در این کار شکیبا باش، و این شکیبایى را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراى حق مشکلاتى براى نزدیکانت فراهم آورد، تحمّل سنگینى آن را به یاد قیامت بر خود هموار ساز. و هر گاه رعیّت بر تو بد گمان گردد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار، و با این کار از بدگمانى نجاتشان ده، که این کار ریاضتى براى خود سازى تو، و مهربانى کردن نسبت به رعیّت است، و این پوزش خواهى تو آنان را به حق وامىدارد.
11 روش برخورد با دشمن
هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکرى تو، و امنیّت کشور در صلح تأمین مىگردد. لکن زنهار زنهار از دشمن خود پس از آشتى کردن، زیرا گاهى دشمن نزدیک مىشود تا غافلگیر کند، پس دور اندیش باش، و خوشبینى خود را متّهم کن. حال اگر پیمانى بین تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خویش وفا دار باش، و بر آنچه بر عهده گرفتى امانت دار باش، و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نیست. که همه مردم جهان با تمام اختلافاتى که در افکار و تمایلات دارند، در آن اتّفاق نظر داشته باشند. تا آنجا که مشرکین زمان جاهلیّت به عهد و پیمانى که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زیرا که آینده ناگوار پیمان شکنى را آزمودند. پس هرگز پیمان شکن مباش، و در عهد خود خیانت مکن، و دشمن را فریب مده، زیرا کسى جز نادان بدکار، بر خدا گستاخى روا نمىدارد، خداوند عهد و پیمانى که با نام او شکل مىگیرد با رحمت خود مایه آسایش بندگان، و پناهگاه امنى براى پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حریم أمن آن روى بیاورند. پس فساد، خیانت، فریب، در عهد و پیمان راه ندارد. مبادا قراردادى را امضاء کنى که در آن براى دغلکارى و فریب راههایى وجود دارد، و پس از محکم کارى و دقّت در قرار داد نامه، دست از بهانه جویى بردار، مبادا مشکلات پیمانى که بر عهدهات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پیمان شکنى وا دارد، زیرا شکیبایى تو در مشکلات پیمانها که امید پیروزى در آینده را به همراه دارد، بهتر از پیمان شکنى است که از کیفر آن مىترسى، و در دنیا و آخرت نمىتوانى پاسخ گوى پیمان شکنى باشى.
12 هشدارها
اوّل- هشدار از خون ناحق
از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق کیفر الهى را نزدیک مجازات را بزرگ نمىکند، و نابودى نعمتها را سرعت نمىبخشد و زوال حکومت را نزدیک نمىگرداند، و روز قیامت خداى سبحان قبل از رسیدگى اعمال بندگان، نسبت به خونهاى ناحق ریخته شده داورى خواهد کرد، پس با ریختن خونى حرام، حکومت خود را تقویت مکن. زیرا خون ناحق، پایههاى حکومت را سست، و پست مىکند و بنیاد آن را بر کنده به دیگرى منتقل سازد، و تو، نه در نزد من، و نه در پیشگاه خداوند، عذرى در خون ناحق نخواهى داشت چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزى نیست. اگر به خطا خون کسى ریختى، یا تازیانه یا شمشیر، یا دستت دچار تند روى شد،- که گاه مشتى سبب کشتن کسى مىگردد، چه رسد به بیش از آن- مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد.
دوّم- هشدار از خود پسندى
مبادا هرگز دچار خود پسندى گردى و به خوبىهاى خود اطمینان کنى، و ستایش را دوست داشته باشى، که اینها همه از بهترین فرصتهاى شیطان براى هجوم آوردن به توست، و کردار نیک، نیکوکاران را نابود سازد.
سوّم- هشدار از منّت گذارى
مبادا هرگز با خدمتهایى که انجام دادى بر مردم منّت گذارى، یا آنچه را انجام دادهاى بزرگ بشمارى، یا مردم را وعدهاى داده، سپس خلف وعده نمایى منّت نهادن، پاداش نیکوکارى را از بین مىبرد، و کارى را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند، و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را بر مىانگیزاند که خداى بزرگ فرمود: «دشمنى بزرگ نزد خدا آن که بگویید و عمل نکنید»
چهارم- هشدار از شتابزدگى
مبادا هرگز در کارى که وقت آن فرا نرسیده شتاب کنى، یا کارى که وقت آن رسیده سستى ورزى، و یا در چیزى که (حقیقت آن) روشن نیست ستیزه جویى نمایى و یا در کارهاى واضح و آشکار کوتاهى کنى تلاش کن تا هر کارى را در جاى خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى.
پنجم هشدار از امتیاز خواهى
مبادا هرگز در آنچه که با مردم مساوى هستى امتیازى خواهى از امورى که بر همه روشن است، غفلت کنى، زیرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولى، و به زودى پرده از کارها یک سو رود، و انتقام ستمدیده را از تو باز مىگیرند. باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندى زبانت را در اختیار خود گیر، و با پرهیز از شتابزدگى، و فروخوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلّط نخواهى شد مگر با یاد فراوان قیامت، و بازگشت به سوى خدا. آنچه بر تو لازم است آن که حکومتهاى دادگستر پیشین، سنّتهاى با ارزش گذشتگان، روشهاى پسندیده رفتگان، و آثار پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و واجباتى که در کتاب خداست، را همواره به یاد آورى، و به آنچه ما عمل کردهایم پیروى کنى، و براى پیروى از فرامین این عهد نامهاى که براى تو نوشتهام، و با آن حجّت را بر تو تمام کردهام، تلاش کن، زیرا اگر نفس سرکشى کرد و بر تو چیره شد عذرى نزد من نداشته باشى. از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده، و قدرت برترش در انجام تمام خواستهها، درخواست مىکنیم که به آنچه موجب خشنودى اوست ما و تو را موفّق فرماید، که نزد او و خلق او، داراى عذرى روشن باشیم، برخوردار از ستایش بندگان، یادگار نیک در شهرها، رسیدن به همه نعمتها، و کرامتها بوده، و اینکه پایان عمر من و تو را به شهادت و رستگارى ختم فرماید، که همانا ما به سوى او باز مىگردیم. با درود به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و اهل بیت پاکیزه و پاک او، درودى فراوان و پیوسته. با درود.