پژوهش

تحقیق و بررسی کلام مولا و ارتباط آن با قرآن

پژوهش

تحقیق و بررسی کلام مولا و ارتباط آن با قرآن

۰۴۸۰

این گروه بر عکس بدبینان ، با نگریستن بوسیله عینک خوش بینى ، براى همه آرامش ها و تلاطم هاى حیات بشرى فلسفه هایى آماده کرده اند که خود را با آنها

 

[ 87 ]

 

قانع و دیگران را به تبعیت از آنها توصیه مى نمایند :

 

درست فکر کنید که چه مى گوئیم ، مى گوئیم :

 

هر معلولى علتى دارد و ما در برابر این قانون پایدار جز رضا و خرسندى نباید داشته باشیم ، زیرا از متن هستى بر مى آید و هستى را تنظیم مى کند و چه زیباست نظم هستى از طرف دیگر بگذارید بشر در همه جریانات هستى قدرت خود را به فعلیت برساند ، مگر آن وحى منزل را که به پیشروان داروین و پیروان او شده است ، نشنیده اید که بایستى قدرتمندها ناتوانان را از بین ببرند ، تا ناتوانان در فتنه ها قربانى شوند و میدان را براى اقویا به وسیله انتخاب طبیعى باز کنند این خوش بینان که خود تولیدکنندگان بدبینى اند ، این مقدار فکر نمیکنند که حق جویى و حق یابى نوع بشر خود یکى از معلول هایى است که به علتى اصیل که خدا در نهاد این نوع قرار داده است ، مستند مى باشد .

 

همچنین در برابر بروز فسادهاى آشوبگران ، حسّ پاسدارى ما از ارزشهاى انسانى ، معلولى است که از ریشه دارترین علل روانى سر برمى کشد و دست به فعالیت مى زند . و اینکه مى گویند :

 

چه زیباست نظم هستى نمى فهمند که نابودى هاى بشرى چه با دست عوامل طبیعى صورت بگیرد و چه به وسیله نیرومندان ، خارج از قانون علیت نیست ، و چه زشت است نابودى ناحق بشرى نیز این استدلال که بایستى قدرت هاى بشرى به فعلیت برسند ، مدعائى کاملا صحیح است ، ولى اشکال در تطبیق این قانون در شئون مجموعى بشرى است و بقول مولوى :

 

دعاى خوبى است که این خوش بینان آورده اند ، ولى سوراخ دعا را گم کرده اند :

 

 

 

 

 

آن یکى در وقت استنجاء بگفت گفت شیخى خوب ورد آورده اى لیک سوراخ دعا گم کرده اى

که مرا با بوى جنت دار جفت لیک سوراخ دعا گم کرده اى لیک سوراخ دعا گم کرده اى

 

[ 88 ]

 

اگر بنا باشد به فعلیت رسیدن قدرت ، موجب نابود شدن قدرت هاى دیگرى باشد که حتى در ضعیف ترین شاخ یک مورچه خزیده در لانه خود ، جلوه گر میشود ، این به فعلیت رسیدن اشباع وحشیانه حسّ خودخواهى است ، نه به فعلیت رسیدن قدرت که با نظر به حیات مجموع انسان ها ، امانتى است در دست بعضى از آنها که در صلاح مجموع حیات بکار ببرد .

 

نیز اگر چنین فرض کنیم که به فعلیت رسیدن قدرت عبارت است از دارا بودن به عامل نابودى دیگران ، در اینصورت ما ناتوانى و زبونى انسان را در برابر مواد آتش فشانى که در درون دارد و مى تواند خود او و دیگران را به مرگ و نابودى بکشاند ، قدرت نامیده ایم اینان حتى آن اندازه قدرت ندارند که خود را آماده کنند و در این حقیقت بیندیشند که چرا همه مکتب هاى انسانى و همه انسان شناسان که از مجموع تاریخ حیات امیر المؤمنین ( ع ) اطلاعى دارند ، او را بعنوان قدرتمندترین مرد تاریخ معرفى مى کنند ؟

 

آیا این قدرتمندى جز این است که امیر المؤمنین ( ع ) توانسته است خود را از محاصره خودمحورى درآورده همه انسان ها را در درون خود جاى بدهد ؟ جاى دادن همه انسان ها در درون و همه آنها را اجزائى براى خود فرض کردن ، نمونه اى از قدرت الهى را نشان مى دهد که سایر قدرتمندان باصطلاح معمولى که در محاصره « خود محورى » زود گذر قرار گرفته اند فاقد آنند .

 

اگر انسانى بتواند آگاهى کافى درباره حیات آدمیان به دست بیاورد ، خواهد دید : اصل قدرت شکافتن محاصره « خودمحورى » است که مى تواند عامل خوش بینى بانسان ها باشد ، نه قرار گرفتن در محاصره « خود محورى » که پست ترین و زشت ترین ناتوانى هاى بشرى است .

 

گروه خوش بینان اصطلاحى که در این مبحث مطرح کردیم ، هر گونه فتنه و آشوب را مطابق قانون قلمداد مى کنند و نمى دانند که سوختن انبار آذوقه مردم با افتادن آتش در آن ، یکى از جلوه گاه هاى قانون علت و معلول است که طبیعت در

 

[ 89 ]

 

نظم خود بجریان مى اندازد .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد