تکلیف نمودن انسان به ما فوق قدرت از هر مقامى که باشد ، موافق منطق اصول انسانى نیست .
این قانون عمومى ملل و اقوام در همه شئون بشرى است ، مخالف این قانون همان سفسطه بازانند [ 2 ] که زیر و رو کردن واقعیات و شعبده بازى در معارف بدیهى ،
( 1 ) منظور ما از اقلیت ظاهرى اینست که اکثریت قریب به اتفاق واقعى بنا بنقل منابع معتبر با امیر المؤمنین بوده است . این اقلیت شبیه به همان اقلیت هواداران حسین بن على ( ع ) در کوفه بود که وقتى امام حسین ( ع ) در راه کوفه از دو مرد اسدى پرسید که وضع کوفه چگونه است ؟ در پاسخ او گفتند : دل هاى همه مردم با تست ، ولى شمشیرها را بروى تو کشیده اند .
( قلوبهم معک و سیوفهم علیک ) .
( 2 ) قدیمى ترین اشخاص که در تفکرات خودروش سوفسطائى داشتند ، چهار نفر از یونان بوده اند .
پروتاگوراس ، گورگیاس ، هیپیاس ، ثراسیماکوس و در دوران هاى بعدى مى توان ایده آلیست هاى افراطى را از هم مکتبان سوفسطائى ها محسوب نمود .
[ 108 ]
حرفه و وسیله خودنمایى آنان مى باشد .
آنکه روزى نیستش بخت و نجات
ننگرد عقلش مگر در نادرات
بهر حال ، قرآن کتاب آسمانى اسلام این قانون ثابت را در چند مورد تذکر داده است ، از آنجمله :
لا نُکَلِّفُ نَفْساً اِلاَّ وُسْعَها
1 . ( ما هیچ انسانى را به مافوق قدرتش مکلف نمى سازیم ) .
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً اِلاَّ وُسْعَها
2 . ( خداوند هیچ انسانى را به مافوق قدرتش مکلف نمى سازد ) .
آنچه که براى فهمیدن مقصود امیر المؤمنین ( ع ) از قدرت ، بایستى مورد دقت و توضیح مشروح قرار بگیرد ، چند مسئله بسیار مهم است :