خود پدیده قدرت که در دو قلمرو انسان و طبیعت گسترده است ، حقیقتى است ناآگاه ، از قدرت یک باد ناچیز که تنها مى تواند برگ کوچکى را بحرکت درآورد گرفته ، تا انرژى هاى کلان اتمى ، و از زور بازوى یک روستا بچه که مى تواند دو بسته گندم را بدرود و روى دوشش نهاده به خرمنگاه ببرد گرفته تا اندیشه جامعه ساز یک مصلح و مکتشف همه و همه قدرت هاى ناآگاهى هستند که بهره بردارى صحیح از آنها احتیاج به هدف گیرى عالى انسانى دارد .
متأسفانه بدانجهت که شرط مزبور در بهره بردارى از قدرت ها مورد اهمیت قرار نمى گیرد ، قسمت بسیار مهمى از قدرت ها براى خنثى کردن قدرت ها به جریان مى افتد .
آن فرد یا جامعه اى که انرژى مادى و فکرى بکار مى اندازد ، تا فرد یا جامعه دیگرى را پایمال کند ، باضافه اینکه قدرت عظیمى را مستهلک مى سازد ، باعث هدر رفتن و سوختن قدرت مادى و فکرى طرف مخاصم خود نیز مى باشد .
چه شرمسارى بالاتر از اینکه تاریخ بشرى در هر دوره اى کوره هاى آتشینى را براى سوزاندن و خاکستر کردن قدرت ها بوجود مى آورد کدامین قدرت ها ؟
قدرت هایى که اگر مبدل به خاکستر نشده بودند ، امروزه نه یک برهنه و گرسنه اى وجود داشت و نه جهل و نادانى و نه حق کشى ها و کشتارهاى بیرحمانه در میان انسان ها .
[ 112 ]